این بدیهیاست که مشاهدات عینی و تجربیات شخصی همواره در سوگیریهای اجتماعی و مشارکتهای عمومیِ افراد نقش اساسی داشته و تعیین کنندهاست. البته که غلط یا درست انگاشتن یا باورپذیری دادهها واطلاعاتی که بیرحمانه از سوی منابع خبر به سمت اهداف انسانی هجوم می آورند همواره رابطهی مستقیمی داشته است با درجه ارزش یا میزان اعتمادی که مخاطب به خطیب داشته. اما به یقین مطمئنترین مسیر و به قول معروف روشی که هرگز مو لای درزش نخواهد رفت همان مشاهدهی عینیاست.
من(نگارنده) اصولا آدم متعصبی نیستم. برایم اصلا هم مهم نیست که فرد یا جریان مورد علاقهام به واسطهی تعاملات عادلانه اجتماعی یا مثلا زورآزمایی های موجه دموکراتیک، از توده مردم پاسخ نه بشنود یا که شانش در منظر عامه نزول کند. آنچه که همواره دغدغهام بوده و هست، فقط و تنها فقط لحاظ مولفههای حیاتی سلامت و عدالت در عرصه معادلات فردی و عمومیست، جایی که به خصوص قراراست برای فردی یا گروهی یا جریانی ارزشگذاری شود یا خبر یا که پدیدهای راستیآزمایی شود.
انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری ایران اما رخدادی منحصر به فرد و استثناییست که نتایج حاصله از آن، اگر نگوییم همه که بسیاری از مردم را حیران و سرگردان در دوراهی صحت و سقم رها کرده است. اطلاعات ضد و نقیض، دادههای ناهمگون و نامتجانس، تحلیلها و نتیجهگیریهای شدیدا متفاوت از رویدادی واحد آنقدر با قدرت و حِدت، مکرراز سوی ازناب و انصار طرفین دعوا به سمع و بصر آحاد جامعه پرتاب میشود که اصولا تمیز سره از ناسره را( با ارجاع به این اخبار)غیرممکن مینماید. در این میان اما آنچه که نجاتدهنده و راهگشاست همان تجربههای شخصیست که بی واسطه بر ذهن و قلب آدم مینشیند و وجدان نیم خفتهاش را برای بیداری تکانی میدهد.
من(نگارنده) اتفاقا از آن دست آدمهاییام که در این داستان از موهبت کسب تجربهای این چنین بی بهره نبودهام. تجربهای که اگر بیانش نتواند تاثیری بر آرا کسان دیگر بگذارد اقلکن نفعش این است که خودم را از برهوت نافهمی و نادانی رهانیدهاست.
تجربه اول: من گیلانیام و با توجه به شرایط خاص انتخابات این دوره ریاست جمهوری، بعد از سالها، با حضور در شهری که در آن زاده شدهام رای دادهام. اما آن چه در روز انتخابات در شهر کوچک مادریام رویداد آنقدر شگفتآور و البته گویاست که نیازی به توجیه و توضیح ندارد. ساعت 04/21دقیقه شب فرمانداری محترم نتایج دقیق و نهایی صندوقهای رای را از طریق خبرگزاری رسمی دولت اعلام کرده و حتی از برپایی جشن شادی و پایکوبی هواداران نامزد پیروز خبر می دهد. این در حالیست که بندگانخدا، بی خبر از دنیا، در کمال صداقت و بردباری، بنابر مجوز صادره از سوی ستاد انتخابات کشور حداقل تا ساعت 22شب در حال ریختن رای در صندوقها بودهاند!
تجربه دوم: طبق اعلام رسمی شوراینگهبان مقرر شد برای رفع هرگونه شک وشبه و اثبات سلامت انتخابات طی روز دوشنبه ده درصد از کل آرا ماخوذه در کلیه حوزهها، در حضور دوربینهای تلویزیونی! و البته در غیاب نمایندگان نامزدهای معترض! دوبارهشماری شود. گویی این امر صورت گرفت اما به استناد مشاهدات عینی و همان تجربههای شخصی که ذکرش رفت، در عین ناباوری و در حالی که هنوز صندوقهای رای در حوزهی انتخابی گیلان (زادگاهم) برای شمارش آرا گشوده نشده بود در میان بهت و حیرت ناظرین بیطرف،صحت کامل انتخابات از طریق رسانههای جمعی( صدا و سیما و...) برای تنویر افکار عمومی ابلاغ شد!
با توجه به موارد فوق بدیهیست که برای من (نگارنده) بعد از تجربههایی اینچنین( فارغ از مشاهدات و دلایل و براهن دیگران) پذیرفتن عدم وقوع تخلف در انتخابات، باور پاکیزهگی و سلامت روند برگزاری و اعلام نتایج آرا، امری غیرممکن، ناشدنی و یکجور بیشخصیتی حاد جلوه میکند. حتی اگر عدهای بخواهند نتایج حاصله را وحی منزل جلوه دهند و برای اغناع اذهان و اثبات مدعاشان به قسم حضرت عباس(س) متوسل شوند. البته که مدعیان باید بپذیرند، این رسم زمانهاست که "دمخروس را هیچجورنمیشود پنهان کرد"...
جمعه، تیر ۱۲، ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر