چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸

بدون شرح

یکم
بنابر اخبار رسیده از سوی شاهدان عینی، طی روزهای گذشته، نیروهای سازمان تروریستی م.جاهدین خلق، در کنار ماموران مرزی و امنیتی عراق، اقدام به بازرسی و عکاسی از قرنیه چشم مسافران ایرانی نموده اند!
دوم
بعد از ظهر سه شنبه ( 6/5/88) اردوگاه اشرف( مقر گروهک م.جاهدین خلق) از سوی ارتش عراق مورد تهاجم قرار گرفته که در این تهاجم تعداد زیادی از ساکنین شهرک مجروح وتعدادی نیز کشته شدند. این درگیری با شدت بیشتر هم چنان ادامه دارد!
سوم
سه شنبه (6/5/88) م.ری.م رجوی( سرکرده گروهک مجاهدین) طی بیانیه‌ای، با قید 5 شرط برای جمهوری اسلامی، آمادگی کلیه اعضای گروهک مذکور را برای بازگشت به ایران اعلام نمود!
چهارم
چهارشنبه (7/5/88) علی لاریجانی (رئيس مجلس شورای اسلامی) حمله دولت عراق به پادگان اشرف را دیر هنگام اما قابل تقدير دانست.
پنجم
به گزارش ايرنا، کيفرخواست تعدادي از متهمان شرکت در اغتشاشات خياباني پس از انتخابات صادر شد و محاکمه اين متهمان از روز شنبه هفته آينده آغاز خواهد شد .براساس اين گزارش در نخستين مرحله از محاکمه کيفرخواست حدود 20 تن از عناصر برهم زننده نظم و امنيت مردم صادر خواهد شد و آنها به اتهام ارتکاب جرايمي نظير ارتباط مستمر با گروهک تروريستي منافقین، بمب گذاري، حمل سلاح گرم، حمل نارنجک جنگي، حمله هدفمند به نيروهاي انتظامي و بسيجيان، حمله هدفمند به مراکز دانشگاهي و نظامي، ارسال تصوير براي رسانه هاي دشمن، سازماندهي اوباش و اغتشاشاگران و ايراد خسارت به اموال و اماکن دولتي و عمومي اعم از تخريب و تحريق بانکها و منازل مسکوني محاکمه خواهند شد!!!




یکشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۸

ما، ضحاک و مارهای روی دوشش

باور بفرمائید آن‌چه که این روزها بر ما و سرزمین مادری‌مان می گذرد اصلا روایت و حکایت غریبی نیست. سالهاست که گوش ما و پدرانمان آشناست با آواز نقالانی که داستانهایی این چنین برایمان روایت کرده اند. اگر که نه، کافیست فقط و تنها فقط همتی کنی و برگ برگ کتاب سترگ حکیم توس را ورق بزنی، تا از آغاز تا به انجام قصه پرغصه ای را که حالا دارند برایمان تعریف می کنند به نظاره بنشینی.
قصه ضحاک و مارهای روی دوشش، روایتی نیست که هیچ ایرانی تباری نشنیده باشد یا که خود از روی نامه‌ی شاهانه نخوانده باشد. فردوسی انگار برای نگارش این سند تاریخی، نشسته است روبه روی جام جهان نما و از آن دور دستهای تاریخ خیره شده است به ما و روزگاری که سخت بر ما می گذرد. بله. تاریخ همواره تکرار می شود!

"جمشيد پس از سيصد و پنجاه سال دادگري و فرمانروايي بر ملك ايران راه دوري از خداوند را پي گرفت و ادعاي خدايي كرد. بدين سبب تمام بزرگان و نيكمردان از پيرامون او دور گشتند. در همان زمان، جواني به نام ضحاك در گوشه ای از سرزمین وی رشد مي كند كه سرنوشتش ايران را آبستن حوادث تازه اي مي كند. ضحاك كه از نيكي و مهر بي بهره بود به روزگار خويش ادامه مي داد كه روزي ابليس به چهره مردي نيك خواه بر وي پديد آمد. ابليس به نيرنگ سخناني بسيار نغز در ستايش ضحاك گفت:
فراوان سخن گفت زيبا و نغز‎/ جوان را زدانش تهي بود مغز.
ابليس در ادامه گفت كه سخنان و افكار بسياري بر دل دارد كه كسي جز او صاحب آن نيست. ضحاك بسيار خوشحال گشت و به او گفت همه را برگوي. ابليس شرط كرد كه پيش از هر چيز سوگند بخوري سخنانم را به كسي نگويي و بدان كردار باشي. ضحاك نيز پذيرفت. ابليس ضحاك خام انديش را گفت در اين آبادي كسي جز تو سزاوار كدخدايي نيست چرا بايد پدر پيرت مالك همه چيز باشد و تو بي چيز باشي:
بگير اين سرمايه در گاه اوي‎/ ترا زيبد اندر جهان جاي او.
ضحاك سخنان او را كه شنيد به فكر فرو رفت و سپس گفت اين سزاوار نيست و از مردي دور است، سخني ديگر بگوي. ابليس مزورانه گفت تو سوگند خوردي، اگر تو از سوگندت سرباز زني همچنان خوار خواهي بود و پدرت ارجمند. ضحاك كه تازي (عرب) بود در دام ابليس افتاد و سخن او را به جان خريد. پس گفت راه چاره را به من نشان بده. ابليس گفت راه چاره با من، تو تنها خموش باش و بنگر. مرداس، سرور اعراب، پدر ضحاك كه مردي يزدان پرست بود باغي داشت كه شب ها بدون چراغ به آن جا مي رفت تا نيايش ايزد يكتا را به انجام آورد. در ميانه باغ چاهي ژرف بود. ابليس بد كردار روي دهانه چاه را با خار و پوشال پوشاند تا ديده نشود. مرداس شب هنگام به رسم هميشه به باغ شد براي پرستش پروردگار. به حيله ابليس چاه را نديد و درون آن چاه ژرف افتاد. ضحاك بدسرشت شاهد بود به كمك پدر نشتافت.
چنان بدكنش شوخ فرزند اوي‎/ نجستاز ره شرم پيوند اوي.
تمام دانايان گفته اند كه اگر فرزند بدسرشت باشد بر خون پدر نيز چشم دارد:
فرومايه ضحاك بيدادگر‎/ بدين چاره بگرفت گاه پدر
پس از مرگ ناجوانمردانه مرداس نيك نام، ضحاك، تاج پادشاهي اعراب بر سر گذاشت و به حيلت سود و زيان را بر ايشان بخشيد. ابليس كه ضحاك را چنين فرمان بردار ديد چاره اي نو ساخت. اين حيله گر كه همواره در كار فريب فرزندان آدم است اين بار خويش را به شكل جواني نيك بياراست:
جواني برآراست ازخويشتن ‎/ سخن گو و بينادلو پاك تن.
روي به سوي ضحاك گذاشت. در نزد او بسياري از وي تعريف كرد و خود را آشپزي چرب دست وانمود كرد. ضحاك نيز كليد خورش خانه را بدو سپرد. مردمان آن سرزمين هنوز كشاورزي را نمي شناختند پس اهريمن دستور داد مرغان و چهارپاياني بياورند و از آنان غذاهايي لذيذ براي ضحاك درست كرد و او را گوشتخوار بار آورد:
به خونش بپرورد بر سان شير‎/ بدان تا كند پادشاه را دلير.
روز ديگر ابليس براي او كبك درست كرد و روز بعد بره و روزي ديگر خورشي از پشت گاو جوان كه بدان زعفران و گلاب زده بود. ضحاك روز به روز از خوردني هايي كه آشپز جوان بر سفره او مي گذاشت دلشادتر مي گشت. در نهايت در روز چهارم به او گفت هرچه خواهي بگو تا آن را برآورده كنم. ابليس به خواسته خويش نزديك مي شد. پس گفت اي پادشاه من جز نزديكي تو چيزي نمي خواهم. تنها يك آرزو دارم كه به شكرانه اين لطف شاه بر شانه هاي شما بوسه اي برزنم. ضحاك از راز او با خبر نبود. پس به خامي خواهش او را پذيرفت. ابليس به نزديك ضحاك رفت بر هر دو شانه او بوسه زد. همين كه ابليس بوسه ها را بر شانه ضحاك زد به ناگاه ناپديد شد. چندي نگذشت كه از جاي بوسه هاي ابليس دو مار سياه بر شانه هاي ضحاك روييد و بالا آمد. ضحاك و اطرافيانش بسيار ترسيدند كه از آن مارها آسيبي بدو نرسد. پزشكان زبده از سر تا سر ملك بر گرد او آمدند و هركس چيزي گفت اما چاره ساز نبود. اين بار نيز اهريمن حيله گر خود را به شكل پزشكي درآورد و نزد ضحاك رفت. به او گفت: تنها راه چاره و آرام ساختن اين دو مار سياه آن است كه هر روز به آنها از مغز مرد جواني دهي:
به جز مغز مردم مده شان خورش‎/ مگر خود بميرند ازين پرورش.
پس تنها راه براي ضحاك بدكنش آن بود كه هر روز جواني را هلاك كند و مغزش را به ماران دهد و اين بود تا مگر روزگار چاره اي ديگر سازد"...

الباقی این داستان را حتمن شنیده اید. ماجرای فریدون و برخاستن کاوه و به بند کشیدن ضحاک را. و البته که از سرانجام این قصه هرگز گریزی نیست. چون خدای تاریخ تعارفی نیست!

پنجشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۸

چرا مشایی؟!

پیشتر نوشته بودم که چرا نمی شود و نباید هم احمدی نژاد و دولت در ظاهر جبری برآمده از آرا و منویات او و حامیانش را دولت غیرعقلایی، بی برنامگی و کم خردی نامید. در روزهای اخیر اما تصمیمات غیرمترقبه اتخاذ شده از سوی شخص احمدی نژاد در قامت یک رییس جمهور، مهر تاییدی زده است بر همین ادعا. اگر از تغییرات گسترده اما نابهنگام و در سطح، نامفهوم ِاعضای کابینه بگذریم، انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاونت اول رییس جمهور، علی رغم تمام مخالفت ها و موضع گیری های شدید حتی حامیان دولت فعلی، به خصوص انتقاد آشکار شخص اول کشور(آیت الله علی خامنه ای) قریب به یقین، حکایت از پی ریختن طرحی جدید برای تغییر قاعده و جهت بازی و عبور زیرکانه از بحران کنونی ست.
این که تمامیت خواهی، نارسیسیم و توهم کشف انحصاری حقیقت، به گواه تاریخِ اقلکن قریب به چهار ساله اخیر، بدل به مولفه و شناسه اصلی محمود احمدی نژاد و طیف حامیانش گردیده است حرفی نیست اما شواهد و قراین این را فریاد می زند که این انتخاب جنجال برانگیز، پرهزینه و پرحاشیه، آن هم در هوای تب آلود و ناپایدار این روزهای ایران قرار است محصولی از دل خود بر آورد، وَرای آن چه که از ظاهر آن بر می آید:
یکم.
انتصاب رحیم مشایی برای تصدی معاونت اولی نه فقط قدرت نمایی به مخالفان و منتقدان سنتی وَ هم هشداری و نازشصتی به همراهان و هم پیمانان اندکی معترض سیاسی و ایدئولوژیک! که حربه ایست برای اشتغال اذهان گروههای سیاسی و انحراف افکار عمومی از مقوله ای به نام "مشروعیت دولت". برنامه ریزان آقای احمدی نژاد به واقع بد طرحی نریخته اند که اگر مطامع شان در برانگیختن اعتراضات و انتقادات به خصوص مخالفان نسبت به اشغال پست معاونت توسط مشایی محقق گردد (که تاکنون نگردیده است) در واقع تاییدیه ای گرفته اند از گروههای حتی معارض برای مشروعیت دولت. که یعنی کار دولت تمام است و حالا دیگر بحث و نزاع بر سر بافت کابینه است!
دوم.
پخش شایعات و گزارشات نزدیک به واقع از مخالفت شدید مقام رهبری با حضور مشایی در کابینه و حتی اخبار واصله مبنی بر صدور دستور مکتوب از طرف ایشان به احمدی نژاد برای عزل و برکناری وی، شاید به جهت تصور ایجاد شکاف و اختلاف در سطح بسیار بالا، فی مابین جناح به اصطلاح اصولگرا و ضد اصلاحات، موجبات شعف و خرسندی معترضین به نتایج انتخابات را فراهم آورده است اما آن چه که از پشت پرده قطور اتاق سیاستِ قوای حاکمه چشم را می نوازد، طرحی ست که برای اعاده حیثیت و احیا و تثبیت شانِ حکمیت و عدالتِ ولایت ریخته و اجرا می شود. عامه مردم دیده اند و شنیده اند حمایت قطعی عالی ترین مقام نهاد قدرت در نظام جمهوری اسلامی را در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری و هم پس از آن از یکی از کاندیداها، بی دغدغه ی اصابتِ خسارت و ایجاد وهن به ملکه عدالت. طبیعی ست! حال که پرسش ها بالا گرفته و کف مطالبات جماعت ناراضی رو به فزونی می رود، نمایش اختلاف نظر و تعارض آراء، آن هم به شدیدترین وجه و در عالی ترین سطوح، می تواند به نوعی مفری گردد و توجیهی برای اثبات وجود عدالت و این که صاحبان قدرت همواره بر جایگاه حق می نشینند و اگر روزی در دفاع از کسی یا گروهی حکمی داده اند، نه به واسطه نزدیکی و قرابت فکری و سلیقه ای، که فقط و تنها فقط به واسطه سنجش با محک و عیار حق وعدالت بوده است. خب! اگر هم حالا کسی شک و شبه ای دارد، آفتاب آمد دلیل آفتاب. این هم عتاب و خطاب به رییس دولت مهر، تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد...



سه‌شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۸

وقتی مرزها گم می شوند!

دیروز گزارشی را می خواندم که طی آن در روز دوشنبه (29/4/1388) یک مقام مطلع سیاسی درباره اخبار منتشره در خصوص منازعات پیش آمده فی مابین نیروهای مرزی جمهوری اسلامی ایران و عراق و به تبع آن تصرف چاه نفتی(شماره 4پیچ انگیزه) در منطقه عمومی دهلران توسط همسایه غربی توضیحاتی ارایه داده بود.
وی که خواسته بود نامش فاش نشود! به ایرنا گفت: به دنبال وقوع جنگ تحمیلی علیه کشورمان اغلب میله های مرزی به کلی از میان رفته و از طرفی آثار وعوارض طبیعی خطوط مرزی ( توپوگرافی) نیز تخریب گردیده است، لذا پرسنل مرزی ایران و عراق در برخی موارد در تشخیص دقیق خط مرز با تفاوت دیدگاه مواجه شده و در نتیجه موجبات سوء تفاهم هایی را فراهم ساخته اند! این مقام آگاه ابراز امیدواری کرد که با اتمام کار کمیسیون مختلط مامور ساخت میله ها در مرز زمینی مشترک ایران و عراق، تفاوت دیدگاه در خصوص چاه های نفتی واقع در مرز مشترک از بین خواهد برود...

این که چرا با وجود گذشت چندین هفته از تعرض و تجاوز نیروهای نظامی مرزی عراق به خاک ایران و تصرف تاسیسات نفتی، به غیر از تکذیبیه های گاه به گاه و کم رمق! تا دیروز از سوی هیچ یک از مقامات رسمی جمهوری اسلامی اقدامی عملی و حتی واکنشی رسانه ای بروز داده نشده البته که جای شگفتی و حیرت دارد. اما از آن عجیب تر و شک برانگیزتر، مصاحبه یک مقام آگاه سیاسی که اصلا نمی خواست نامش فاش شود است آن هم با یک رسانه کاملا دولتی در جهت توجیه یا به قول عامه ماست مالی این کوتاهی و کم کاری پرهزینه و شاید جبران ناپذیر در حوزه سیاست خارجی وامنیت ملی. درست است که اوضاع و احوال داخلی و شرایط سیاسی اجتماعی امروز جمهوری اسلامی به دلیل سوء مدیریت و بیشتر زیاده خواهی جریانهایی خاص، تب آلوده و بحرانی ست اما این امر یقینا به هیچ وجه دلیل منطقی و قانع کننده ای برای هیچ کدام از گروههای سیاسی به خصوص دولت کریمه و در ظاهر محتوم آقای احمدی نژاد نخواهد بود که مرزهای شرف و حیثیت ایران عزیز را حرمت نگذارند و گرم سیاست بازی و عقده گشایی و قدرتنمایی با مردمان نجیب و شریف این سامان شوند و بگذارند خیال خام تجربه دوباره شهریور 58 در ذهن بیمار و متوهم مارهایی که بر دوش خود پرورش داده اند خطور و عبور کند.
کافی ست آقایان دوباره گوش بگیرند افاضات آن مقام مسئول فربه عراقی را در هنگام ابلاغ مراتب تبریک و تهنیت دولت دوست وهمسایه به جناب احمدی نژاد به مناسبت پیروزی غرورانگیز و حیرت آورش. آن گاه که با برقی در چشمهایش فرمود:
بی ثباتی ایران مایه نگرانی ماست! همان گونه که بی ثباتی عراق موجب تشویش ایران و سایر همسایه گان عراق بوده. عراق اراده مردم ایران و سیستم سیاسی آن را محترم می شمرد و ما در این انتخابات بی طرف خواهیم ماند! ما مشکلی با احمدی نژاد نداریم چرا که او به موضع ما و مشکلات و نیاز به رابطه دو کشور بر اساس احترام متقابل آگاهی دارد و این که دو کشور نباید در مسایل یکدیگر مداخله کنند و به حق حاکمیت یکدیگر احترام بگذارند!




دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۸

رستاخیز فاوست...

هیچ وقت نتوانسته ام بپذیرم و یا که حتی به زور هم که شده به خودم بقبولانم ، دکتر محمود احمدی نژاد و دولت کریمه اش با آن همه عناوین و نشانه های علمی و حوزوی و دولتی! و با آن همه سال تجربه زیست در بدنه و بافت نهادهای حکومتی، آن طور که خیلی ها از مدت ها پیش از این ها می گفتند و شواهدی هم آورده اند، فاقد یک ذهن تحلیل گر و خلاق حداقلی، یا حتی شعور بدوی و غریزیِ درک مفاهیم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی باشد. احمدی نژاد در همه سالهای ریاست جمهوری اش، آن قدر حرکات و سکنات بعید، غریب، حیرت انگیز و ویران کننده! داشته است و بر بسیاری شان آن قدر محکم و استوار ایستاده است که فقط توجه به چند تایشان کافی ست تا راه هر گونه شائبه ای در اتفاقی بودن و کتره ای بودنشان مسدود شود!
انتصاب اسفندیار رحیم مشایی ( چهره ای که به واسطه افاضات و ایده های به ظاهر تحریک کننده و نسنجیده، هم چنین رفتارهای هنجارشکنانه اش در میان همه گروههای سیاسی مذهبی - از ابتدای راست تا انتهای چپ- مورد غضب و خشم قرار گرفته است ) به عنوان معاونت اول رییس جمهوری که هنوز جشن تحلیف و تنفیذش را نگرفته، به یقین از این دست است. در حالی که خیلی ها حتی آنهایی که نمی خواستند و سختشان بود که بپذیرند، پذیرفته اند و از طریق مراجع رسمی هم گفته اند که نظام بیماراست و در بحران و تب مشروعیت و مقبولیت می سوزد! هیچ جور نمی شود که این را تصمیمی از سر بی خردی یا که کم فهمی سیاسی تلقی کرد. اتفاقا تنها چیزی که عیان است از پشت این همه آتش و دودی که به پا شده است و گرفته است از همه قدرت دید و توان تشخیصشان را، هوش و خرد و منطق است! کافی ست فقط چند لحظه آرام بایستید و بعد با پشت دستتان کمی دود و غبار را از مقابل دیدگانتان پس بزنید تا از ورای آن، چهره مه گرفته مردی را ببینید که از دور، خندان برایتان دست تکان می دهد! آدم کوچولویی که حالا دیگر همه چیز را می خواهد. مردی مه آلود با یک جور فهم فاوستی از قدرت...



جمعه، تیر ۲۶، ۱۳۸۸

پایان هاشمی...

با آن که اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه این هفته به دفعات و به انحاء مختلف، حتی با بهره گیری از احادیث و روایات متقن دینی، از لزوم و وجوب رعایت حقوق مردم مبنی بر تعیین سرنوشت خویش سخن گفت و با آن که با لحنی هشدارگونه از خلق تردیدی بزرگ از فردای پس از انتخابات، در اذهان عمومی صحبت به میان آورد، همچنین با آن که همسو با معترضان به نتایج انتخابات و به جهت پایان بخشیدن به قائله و حفظ وحدت وانسجام ملی در راستای پایداری و بقای اصل نظام اسلامی، خواستار ایجاد فضای باز رسانه ای، پایان بخشیدن به جریان بازداشت ها و دلجویی از خانواده های کشته شده گان حوادث اخیر شد اما با بازخوانی و واکاوی سوابق قبلی شخص هاشمی و نحوه رویکردش به حوادث و وقایع مشابه در همه سالهای تصدی اش در مناصب حکومتی، نگاهی دقیق به کلیت خطبه های ایراد شده در نمازجمعه امروز و بالاخص رخدادها و تبعات بعد از آن، باید کار اکبر هاشمی رفسنجانی را در صحنه معادلات سیاسی ایران تمام شده فرض نمود.
شاید همان گونه که از شواهد و قراین بر می آید، سخنان و راه کارهای پیشنهادی رییس مجلس خبرگان رهبری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نماز جمعه، برای بسیاری از مخالفان و معترضان به سیاست های اعمال شده از سوی قوای حاکمه خوشایند، ارضاءکننده و گامی به جلو جلوه کرده باشد اما آن چه که در این میان (البته به واسطه هوشمندی و سیاست بلدی ذاتی هاشمی) مغفول مانده و در همهمه ندای حق خواهی و عدالت جویی خطیب جمعه فراموش شده و البته که از جانب وی چیزی در رد یا قبول آن صادر نشده، اصل صحت انتخابات، مقبولیت و یا عدم وجاهت شرعی و قانونی دولت برآمده از آن است. مساله ای که اصولا خود منبع و ماخذ شکل گیری همه اعتراضات، ناآرامی ها و به تبع آن اعمال محدودیت های شدید اجتماعی، هتک حرمت ها، خشونت ها ، دستگیری ها و متاسفانه سرکوب های خونبار و وقایع اسفناک دیگرِ پیرو آن بوده است. هاشمی رفسنجانی با گذشتن از یک کُل و اصل، در تصمیمی به ظاهر سیاستمدارانه اما به دور از آینده نگری(حتی برای خود) به جزئیات و فرعیاتی پرداخت که شاید به واسطه آن هم از مردمان خشمگینی که مطالبه حق می کنند دلبری کند و هم پایگاه و جایگاه لرزان خود را در نهاد دین و قدرت قوام و دوام بخشد. شاید خیال هاشمی پس از رایزنی، بده بستان و مصلحت اندیشی با بزرگان(همان گونه که خود در خطبه ها اعلام کرد) بی راهه نرفته بود که همچون همه این سالهای پس از انقلاب، همچنان خواهد توانست از پس پرده به ناگه ظاهر شود و نقش حکم و داور را برای عبور از بحران بازی کند اما او فراموشش شده بود که این بار داستان اساسا چیز دیگری ست. شرط این بازی از ابتدا عدم تساوی ست. داور این بازی فقط یک برنده می خواهد. این گونه است که از زمان برخاستن صدای سوت بازی، نه تماشاگری در میان است، نه ناظر داوری، نه کمیته انظباطی و نه پخش زنده تلویزیونی!

سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۸

رمز گشایی از یک نماز جمعه!

بنابر اعلام منابع رسمی، نماز جمعه این هفته تهران به امامت اکبرهاشمی رفسنجانی در مکان دانشگاه تهران برگزارخواهد شد. این در حالی‌ست که از زمان برگزاری تبلیغات دهمیــن دوره ریاست‌ جمهوری ایران یعنی تقریبا 8‌ هفته پیــش،‌ و از زمان انتشار نامه سرگشاده هاشمی به رهبری در انتقاد از مواضع و اظهارات جنجالی محمـود احمدی‌نژاد، وی نه تنها اقامه نمازجمعه را برعهده نداشته است بلکه بسیار اندک در مجامع عمومی ظاهر شده و به عبارتی در قبال تحـولات اخیر سکوت اختیار کرده است. در این میان اما شایعاتی مبنی براستعفای اکبر هاشمی‌رفسنجانی از مناصب حکومتی‌( ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست مجلس خبرگان و حتی امامت موقت جمعه تهران) به گوش می‌رسد که البته همه آنها از سوی فرزندان هاشمی طی روزهای اخیر به کرات تکذیب گردیده است.
اگر بگذریم ازاین که در سه دهه اخیر تاریخ معاصر ایران همواره تکذیبه‌های کتبی و شفاهی مقامات رسمی، به تائیدیه‌های عملی انجامیده‌ است! اعلام اقامه نماز جمعه این هفته تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، گمانه‌زنی‌های بسیاری را نیز در میان تحلیلگران سیاسی در خصوص محتوا و متن خطبه‌های نماز جمعه و به طور کلی مواضع اتخاذی خطیب جمعه نسبت به حوادث و رویدادهای حین و پس از انتخابات در بر داشته است. با توجه به تنش‌ها و پیچیدگی‌های موجود در روابط فی‌مابین‌ ِافراد و گروههای سیاسی همچنین کدورت و مه‌گرفتگی فضای اجتماعی این روزهای ایران، شاید پیش‌بینی آن‌چه که در نماز جمعه پیش‌رو از زبان امامت جمعه جاری خواهد شد کمی غیر‌منطقی و خام‌دستانه به نظر آید اما چیدمان گزینه‌های احتمالی در کنار یکدیگر و سنجش آنها با محک تاریخ، احتمالا خواهد توانست دورنمای روشن‌تری از وقایع و تحولات آتی کشوربه مخاطبان ارایه دهد:

با توجه به تضاد عریان و آشکار و اختلاف شدید و گسترده مواضع و دیدگاه‌های اکبر‌هاشمی‌ رفسنجانی و طیف محموداحمدی‌نژاد از گذشته تا کنون، افشاگری‌ها و اتهامات سنگین رئیس‌جمهورِ جبرا رسمی در قبل و حین انتخابات آن هم در انظار عمومی نسبت به شخص هاشمی و خاندان وی، همچنین بازداشت اعضای خانواده رییس مجلس خبرگان‌رهبری در جریان ناآرامی‌های اخیر، هر دو شخصیت را در مسیری به ظاهر برگشت‌ناپذیرقرار داده‌است. طبیعتا دراین شرایط اولین گزینه قابل طرح، دفاع جدی و جانانه هاشمی از جایگاه و منزلت اجتماعی و مذهبی خود همچنین بازسازی هویت، شخصیت و حرمت حالا دیگر هتک شده و زخم خورده خویش است. در این میان اما نکته قابل تامل آن است که با توجه به اعلام حمایت رسمی و قاطع رهبری از احمدی‌نژاد و تایید روند انتخابات منتهی به انتصاب مجدد وی، هرگونه موضع‌گیری تهاجمی و خصمانه از سوی هاشمی، علی ‌رغم رفع اتهام ضمنی رهبری از او در خصوص اتهام فساد اقتصادی، حتی در جهت فقط بازسازی پرستیژ سیاسی مذهبی اش، با توجیه مقابله و معارضه با منویات آیت‌الله خامنه‌ای، یقینا تبعات سنگینی برای وی و گروههای حامی به همراه خواهد داشت.
اما اگر سخنان کوتاه هاشمی‌رفسنجانی در مراسم بزرگداشت شهدای هفتم تیر را که البته تنها بیانات رسمی وی تاکنون در قبال حوادث پیرامون انتخابات دهم بوده است، پیش‌فرض گمانه‌زنی خود در خصوص مواضع اتخاذی وی درخطبه‌های نمازجمعه 26‌تیر قرار دهیم، یقینا دورنمای دیگری از بافت قدرت وهم آینده سیاسی جمهوری‌اسلامی پیش رویمان گشوده خواهد شد.
شاید کلیدی ترین سخنان هاشمی آنجایی بود که وی با توجه به رخدادهای پس از انتخابات، آن را فتنه‌ای پیچیده از سوی عوامل مرموزی دانست كه ایجاد نفاق و جدایی میان مردم و نظام و سلب اعتماد و اطمینان آحاد مردم از نظام اسلامی را هدف گرفته است، که البته این فراز از سخنان او بسیار همسو و یکپارچه با آرای مقام رهبری، همچنین سیاست‌های رسمی و فرافکنانه دولت و نهاد‌های همسو جلوه‌ کرده است! رئیس مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام البته با استفاده تاریخی از واقعه هفتم تیر و شبیه‌سازی شرایط زمانی و مكانی وقوع آن در تیر سال 60 و وقایع امروز از " تركیب منافقین و التقاط چپ، لیبرال و جریان بنی‌صدر" به عنوان عاملین حذف شخصیت‌های بسیج‌كننده مردم در جهت به شکست کشانیدن انقلاب نام برده، تلاش ایشان برای ترور شخصیت افراد برجسته نظام در کنار حذف فیزیکی آن ها را از روش‌های جریان مربوطه بازشمرده و ضمن مقایسه ضمنی موقعیت کنونی خود با شرایط آن روزهای دکتر‌بهشتی، تلویحا مظلومیت را فصل مشترک میان خود و آیت‌الله‌ بهشتی قرار داده و خود را مبرا از اتهامات وارده از سوی مخالفین معرفی‌ نموده است. وی همچنین تدبیر مقام رهبری را در تمدید مهلت شورای نگهبان برای بررسی بیشتر مسائل و ادای توضیحات قانع‌كننده و ابهام‌زدایی از انتخابات بسیار ارزشمند ذكر نموده و این اقدام با ارزش را برای جلب اعتماد و اطمینان مردم به روند انتخابات بسیار موثر دانسته است.
حال با نگاهی تحلیلی به مواضع و بیانات هاشمی رفسنجانی در سالگرد هفتم تیر و هم سکوت غیرمتعارف وی در قبال روند برگزاری و ساماندهی انتخابات و در ادامه سرکوب خشونت‌آمیز و خونبار معترضان، همچنین با بازخوانی سابقه تاریخی سیاست‌ها و مواضع در ظاهر عموما خنثای اتخاذ شده از سوی وی در برابر بحران‌ها و وقایعی از این دست ( همچون قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه، برخورد با فعالان سیاسی، بازداشت روزنامه ها، پرونده جنجال‌برانگیز شهرداری‌ها و...) می‌توان از منظری دیگر این‌گونه گمانه زد که در خطبه‌های این هفته نمازجمعه‌تهران، دغدغه و مشغله اصلی هاشمی نه دفاع از حقوق حقه معترضان به نتایج انتخابات، نه مطالبه رازگشایی و کشف حقیقت انتخابات از مسئولان و متولیان، و نه همراهی و هم قدمی با اصلاح‌طلبان، که بازگشت دوباره به خلقیات و سکنات محافظه‌کارانه برای بازتولید فقط و تنها فقط شخصیت سیاسی رو به افول و بازتوانی شان اجتماعی بی رمقش در میان قوای حاکمه و حتی حامیان سنتی اش باشد، که این امر به یقین مستلزم تایید نتیجه انتخابات از سوی وی با توجیه حفظ اساس نظام اسلامی و وحدت ملی، ممانعت از سودجویی دشمنان بیگانه، تبعیت از قانون و اطاعت از فرامین ولایت مطلقه فقیه است، حفظ و بقای شاکله نظامی که خود ساختمانش را بنا کرده و دفاع از ساحت ولایتی که خود در برافراشتن بیرقش همتی اساسی کرده است.
تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌ها مبین آن است که اکبر‌هاشمی‌رفسنجانی گزینه دیگری نیز پیش‌رو دارد. در میانه ایستادن و ایفای نقش حَکم و داوری میان گروههای درگیر منازعات انتخاباتی، روش و اسلوب دیگری‌ست که البته او قواعدش را نیز بسیار خوب می داند. اما به یقین در این پاره از زمان که فضای جامعه به شدت دوقطبی‌ست، برای سیاستمدار کهنه‌کاری همچون او، بدترین و ویران کننده‌ترین تصمیم همین می تواند باشد. تصمیمی که می‌تواند او را رسما به جرگه مردان تمام شده انقلاب پیوند زند و به یکباره از قدرتی بلامنازع در عرصه معادلات سیاسی اجتماعی ایران به خطوطی چند در صفحات پایانی کتابچه تاریخ معاصر فروکاهد!

درهر حال با مرور هر سه گزینه احتمالی، آنچه به وضوح مشهود است شرایط سخت، بغرنج و تعیین کننده‌ای است که هاشمی هم‌اکنون در آن به سر‌می برد. بازی خطیر و پرهیجانی که شخصیت سیاسی، تاریخی، مذهبی اوعجیب با آن گره خورده است. اما آنچه که در این میان بسیار حساس و پراهمیت می نماید تلاش به شدت نگران‌کننده و فزاینده ایست برای برقراری پیوندی مخاطره آمیز و مرگ‌بار میان جبهه اصلاح‌طلبی و به طور مشخص رهبران کنونی آن موسوی، کروبی، و خاتمی با سرنوشت ابرمرد رو به افول پهنه سیاست ایران. پیوندی که نتایج تلخ و جبران ناپذیرش را شاید ناظران امیدوار به تغییر، در یک اشتباه تاریخی، با حضور رهبران جبهه اصلاح‌طلبی در نمازجمعه 26تیر به امامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نگران به تماشا بنشینند!




یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

غربت نامه

این ترانه ایست که بر روی یک آهنگ نوشته‌ ام. این روزها انگار فقط و تنها فقط شعر است که حال خرابمان را می فهمد...

برادر! غم نخور قسمت همینه دل دیوونه خاکستر نشینه
رها کن بغضتو رو شونه‌ی من نزار بیگانه اشکاتو ببینه

اگه غربت نشسته تو نگاهت اگه غم لونه کرده سر راهت
یکی شو با تن تنهایــــی من خدای بی‌کسا پشت و پناهت

برادر خنده کن خنـــده‌ت بهاره گلستون پیش خنده‌ت کم میاره
رها شو پس بزن دست خزونو که عمر دیو غم انـــــدازه داره

آره. دنیا یـــــــه زندونــه برادر دل زندونیاش خونه برادر
دل مام دل که نیست آتشفشونه مثه چشمای مجنونه برادر

بخون با من برادر قصه‌هاتو بِکِش تو گوش دنیا نعره‌هاتو
بزار تا بشنَون دیوای عالم صدای خوب و فریاد رساتو

رفاقت حرف تو افسانه‌ها شد خیانت توی خون آدما شــــــد
مبادا قسمت ما شــــــه برادر همون که قسمت نامردما شد

مبادا پنجره‌ها رو ببنـــــــدی مبادا دل به تاریکی ببنــــدی
حقیقت داره فرداهای روشن میاد روزی پس گریه بخندی

من و تو زخمی این روزگاریم واسه مرگ صداقت داغ داریـم
درسته خسته ایم اما بـــــرادر خدا رو از تو غربت در میاریم!

برادر! غم نخور قسمت همینـه دل دیوونه خاکستر نشینه
رها کن بغضتو رو شونه‌ی من نزار بیگانه اشکاتو ببینه...



- برای دریافت فایل صوتی،عبارت "غربت نامه" را به نشانی ammiinn1@yahoo.com ارسال نمائید.

جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۸۸

تساوی!


یکم.
سخت است اما اگر از وقایع تلخ و اندوه بار این روزهای ایران گذر کنیم، سکوت رسانه های خبری داخلی و بی‌تفاوتی محض مسئولان مدعی حکومت دین‌مدارِ قائل به حقوق همه بشر، در خصوص وقوع درگیری های خونین در چین و کشتار ده ها تن از مسلمانان ترک تبار اویغوری در استان سین کیانگ، هم‌چون موضع‌گیری مشکوکشان در قبال اقدامات خصمانه و خونبار دولت روسیه درسال گذشته برعلیه مردم مسلمان و اصالتا پارسی اوستیای جنوبی و چچنستان، درعوض تبلیغ و درشت‌نمایی ماجرای قتل البته اسفناک بانوی محجبه مصری در آلمان و سرایش فریاد خونخواهی به نیابت از یک ملت! از طریق بلندگوهای رسمی برای ایشان، برای جان‌های بیدار و تشنه حقیقت پیامی دیگر دارد. در خاکی که ما در آن زیست می‌کنیم متر و معیار سنجش حقانیت نه به عده و عُده‌ آدم‌ها مرتبط است نه به درجه استضعاف و مظلومیت، نه به قواعد مساوات و عدالت و نه به میزان تقوا و جنس دیانت.انگار فقط و تنها فقط این
درجه‌ی لرزه‌نگار ستون‌های نهاد سیاست و قدرت است که جهت حق را نمایش می‌دهد...

دوم.
ورق می زدم کتابچه شعر خسرو گلسرخی را. و این بار اما " تساوی" اش‌- با همه کاستی ها در فرم و محتوا‌- بیشتر از همیشه در نظرم نشست.
" یک با یک برابر است؟!"
انگار که خسرو خواسته باشد از پشت حصار همه این سالها چیزی را فقط برای همین امروز در گوش من و تو زمزمه کند:



"معلم پاي تخته داد مي‌زد
صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زير پوششي از گرد پنهان بود
ولي آخر كلاسي‌ها لواشك بين خود تقسيم مي‌كردند
وان يكي در گوشه‌اي ديگر جوانان را ورق مي‌زد
براي آنكه بيخود هاي و هو مي‌كرد و با آن شور بي‌پايان... تساوي‌هاي جبري را نشان مي‌داد
خطي خوانا به روي تخته‌اي كز ظلمتي تاريك غمگين بود
تساوي را چنين بنوشت
" يك با يك برابر هست"
از ميان جمع شاگردان يكي برخاست
هميشه يك نفر بايد به پا خيزد
هميشه يك‌نفر بايد به‌پا خيزد
به آرامي سخن سر داد
تساوي اشتباهي فاحش و محض است
معلم مات برجا ماند
و او پرسيد
اگر يك فرد انسان واحد يك بود آيا باز يك با يك برابر بود؟
سكوت مدهوشي بودو سئوالي سخت
معلم خشمگين فرياد زد
آري برابر بود
و او با پوزخندي گفت
اگر يك فرد انسان واحد يك بود... آن كه زور و زر به دامن داشت بالا بود وانكه قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت پايين بود؟
اگر يك فرد انسان واحد يك بود آن كه صورت نقره ‌گون چون قرص مه مي‌داشت بالا بود وان سيه چرده كه مي‌ناليد پايين بود؟
اگر يك فرد انسان واحد يك بود... اين تساوي زيرو رو مي‌شد.
حال مي‌پرسم
یك اگر با يك برابر بود...
نان و مال مفت خواران از كجا آماده مي‌گرديد؟
يا چه كس ديوار چين‌ها را بنا مي‌كرد؟
يك اگر با يك برابر بود…
پس كه پشتش زير بار فقر خم مي‌شد؟ يا كه...زير ضربت شلاق له مي‌گشت؟
يك اگر با يك برابر بود...
پس چه كس آزادگان را در قفس مي‌كرد؟
معلم ناله آسا گفت...
بچه‌ها در جزوه‌هاي خويش بنويسيد...
یك با يك برابر نيست
يك با يك برابر نيست !!!"






چهارشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۸

پایان استقلال؟!

اعضاي هيات مديره کانون هاي وکلاي سراسر ايران با صدور بيانيه يي، آيين نامه اجرايي جديد قوه قضائيه را فاقد قابليت اجرا و مصداق ورود قوه قضائيه به حيطه قانونگذاري توصيف کردند و به شدت به اين آيين نامه اعتراض کردند.
به گزارش پايگاه اينترنتي اتحاديه سراسري کانون هاي وکلاي دادگستري ايران (IRANBAR)، در جلسه فوق العاده روز دوشنبه اين اتحاديه که با حضور اعضاي هيات مديره تمام 19 کانون وکلاي کشور برگزار شد، نمايندگان وکلاي سراسر ايران اعلام کردند؛ «نظر به عدم رعايت شرط ماده 22 لايحه استقلال کانون وکلاي دادگستري در تدوين آيين نامه اصلاحي مبني بر لزوم پيشنهاد هر نوع آيين نامه راجع به وکالت از طرف کانون وکلاي دادگستري و نظر به مغايرت جدي آيين نامه اصلاحي مذکور با مفاد لايحه قانوني استقلال کانون وکلاي دادگستري و قانون کيفيت اخذ پروانه وکالت و برخي از آراي هيات عمومي ديوان عدالت اداري و ورود قوه قضائيه به حيطه قانونگذاري به اسم اصلاح آيين نامه و نظر به مخالفت تعدادي از مواد کليدي آن با اصول قانون اساسي ج.ا.ا و اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي و تعارض آشکار آيين نامه موسوم با تماميت، استقلال و موجوديت کانون هاي وکلاي دادگستري، آيين نامه اصلاحي منتشره از اساس قابليت اجرايي نداشته و کانون هاي وکلاي دادگستري ايران ضمن اعتراض شديد خود به چگونگي تدوين و مندرجات آيين نامه مزبور بار ديگر تقيد خود را به اجراي لايحه استقلال کانون وکلاي دادگستري، قانون کيفيت اخذ پروانه وکالت و آيين نامه اجرايي لايحه قانوني استقلال کانون وکلاي دادگستري مصوب سال 1334 و تمامي قوانين و مقررات معتبر راجع به وکالت اعلام مي دارد.»
اين بيانيه در شرايطي صادر و منتشر شده است که مفاد مذاکرات و ساعت ها بحث و گفت وگوي مديران کانون هاي وکلاي کشور به طور رسمي و علني اعلام نشده است.
اما گفته مي شود گمانه زني هاي خارج از جلسه اتحاديه و نشست هاي رسمي کانون هاي وکلا مبني بر «اقدام قانوني» از طريق ديوان عدالت اداري براي ابطال مفاد آيين نامه مذکور که غيرقانوني توصيف شده، «اطلاع به رئيس مجلس و اقدام قانوني نمايندگان» و «اعتراض يکپارچه و قانوني وکلاي سراسر ايران» و ديگر گزينه هاي احتمالي براي مقابله با چالش ايجاد شده از جمله راهکارهاي تحت بررسي است.
گرچه در بهترين شرايط، امکان «اعلام اخطار قانون اساسي توسط رئيس جمهور براي نقض اصل 35 قانون اساسي و محدود شدن حق دفاع» نيز متصور است اما به نظر مي رسد اين فرضيه در صورتي تحقق مي يابد که «وزير دادگستري» و «معاون حقوقي» رئيس جمهور با وکلاي ايران همداستان شوند و با تبيين موضع قانوني کانون هاي وکلا مقدمه چنين اقدامي را فراهم کنند.

- اعلام موارد فراقانوني توسط رئيس اتحاديه کانون هاي وکلا:
ملاحظات مبتني بر حسن نيت اعضاي اتحاديه کانون هاي وکلا براي خويشتنداري در برابر «محدوديت هاي اعلام شده براي وکلا تا حصول نتيجه مذاکره احتمالي با رئيس قوه قضائيه» و تاخير در اعلام کامل مواضع خود و اقدامات قانوني در دسترس مانع از آن نبود که بهمن کشاورز به پرسش هاي «ايسنا» درباره برخي اخبار و ادعاها که نسبت به «وقوع تغييرات» در ارتباط با وکالت، وکلا و کانون هاي وکلا مطرح شده است، پاسخ گويد.
کشاورز با بيان اينکه «به هيچ وجه هيچ پيشنهادي در مورد» اصلاح آيين نامه لايحه استقلال «از جانب هيچ کانوني براي قوه قضائيه ارسال نشده است»، گفت؛ «مستنداً مکتوبي در اين مورد به امضاي يکي از مقامات قوه قضائيه وجود دارد که مشخصاً اثبات مي کند تا اواخر سال 1387 هيچ پيشنهادي از جانب کانون ها اعم از کانون مرکز يا ديگر کانون ها در اين خصوص معمول نشده است لذا اين ادعا در ماده 11 لايحه مورد بحث که اين آيين نامه بر مبناي پيشنهاد کانون ها با اصلاحات به تصويب رسيده درست نيست.
بنابراين با توجه به ماده 22 لايحه استقلال کانون وکلا که مقرر داشته است آيين نامه هاي اين قانون، صرفاً به وسيله کانون وکلا تنظيم و براي تصويب به وزير دادگستري عرضه شود آيين نامه اخير که فاقد اين شرط بوده از اساس واجد اشکال است.»
وي با اشاره به اينکه به موجب ماده 23 آيين نامه جديد، تمديد پروانه وکالت هر دو سال يک بار جايز دانسته شده است، حال آنکه تبصره µ ماده22 قانون کيفيت اخذ پروانه وکالت اعتبار پروانه وکالت را سه سال اعلام کرده است و به اين ترتيب ديگر بار آيين نامه قانون را نقض کرده است، تصريح کرد؛ «ماده 43 آيين نامه کانون هاي وکلا را به بازرسي دفاتر وکلا و گزارش دادن نتيجه به قوه قضائيه موظف کرده است.
اين ماده مغاير اصل 25 قانون اساسي و مخالف اصل 22 آن قانون است که هر نوع تعرض به مال، حقوق و شغل اشخاص و همچنين هر نوع تجسس را موکول به وجود قانون کرده است البته شايد براي اين آيين نامه اعتباري فراقانوني قائل باشند، صرف نظر از اينکه اجراي ماده 43 مستلزم دخالت فرد يا افراد ثالث در روابط خصوصي وکيل و موکل و مآلاً افشاي اسرار حرفه يي است که موجب مجازات انتظامي و حتي کيفري وکيل مي تواند باشد.»
رئيس اتحاديه سراسري کانون هاي وکلا همچنين به بخش ديگري از اشکالات قانوني و اجرايي آيين نامه مورد اعتراض اشاره کرد و افزود؛ «در ماده 45 آيين نامه گفته شده پوشش و لباس وکلا در محيط دادگاه ها و محيط کار بايد مناسب شأن ايشان و منزلت حرفه يي وکالت باشد به ويژه بانوان وکيل نسبت به خود و موکلين ملزم به حفظ عفاف و حجاب کامل... مي باشند و محاکم مکلفند از پذيرش وکلايي که رعايت شئون وکالت و ضوابط پوشش مناسب را نمي نمايند خودداري کند.»
بايد پرسيد معيار اين کلمات که گفته شد چيست و چه کسي بايد آن را تشخيص دهد؟ خانم هاي وکيل چگونه مي توانند موکلين خود را به حفظ حجاب و عفاف ملزم کنند؟ مضافاً اينکه تکليف دادگاه در اين ميان چيست؟ آيا مثلاً بستن يا باز بودن دکمه يقه، استفاده از کراوات، داشتن محاسن يا زدن آن، به جاي کت از اورکت نظامي يا لباده استفاده کردن، موي سر را دراز کردن يا از ته تراشيدن و امثال اينها موافق شأن است يا مخالف آن و منطبق بر ضوابط اسلامي است و مناسب محسوب مي شود يا مخالف اين ضوابط و نامناسب؟ توجه شود وقتي آيين نامه به قضات تکليف ورود در اين موارد را کرده، به اين مفهوم است که حتماً کساني در کريدورها به ديده بان مشغول اند تا ببينند قاضي به تکليف خود عمل مي کند يا نه و اگر نکرد موضوع را گزارش کنند تا مورد تعقيب انتظامي قرار بگيرد.»
ديدار با رئيس قوه قضائيه در دقيقه 90
در عين حال ديدار روساي کانون هاي وکلاي ايران با رئيس قوه قضائيه در چنين وضعيتي مي تواند از بروز مشکلات بيشتر براي وکلا و فعاليت حرفه يي آنها و آثار اجراي «آيين نامه مغاير خواسته ها و حقوق قانوني کانون هاي وکلاي ايران» جلوگيري کند. اما اينکه درخواست و فرصت اين ديدار به فوريت مهيا مي شود يا نه به زودي آشکار خواهد شد.
آيت الله هاشمي شاهرودي که شب ميلاد امام علي(ع) ميزبان ميهمانان جشن ازدواج يکي از فرزندان خود بوده، اينک در پايان دوره دوم رياست خود بار ديگر در موقعيتي مشابه روزهاي آغاز مديريت قوه قضائيه قرار گرفته است، چرا که همزمان با ورود وي به قوه قضائيه «آيين نامه» مشکل ساز ديگري براي اجراي ماده187 برنامه پنج ساله سوم توسعه تنظيم شد که «اجازه» اعطاي پروانه «تاسيس مشاوره حقوقي» براي دانش آموختگان رشته حقوق را به قوه قضائيه سپرد. اما نه تنها اين ماده «پس از دوره 5 ساله قانون برنامه» هم به رغم حذف آن از برنامه چهارم اجرا شد، بلکه از واژه قانوني«وکيل» براي صاحبان اين موسسات استفاده شد، که بارها و به شدت مورد اعتراض قرار گفت.
اما همچنان اجراي «آيين نامه مورد اعتراض» با وجود حذف مستند آن از قوانين و مصوبه قانوني مجلس ادامه دارد، اينکه چه مسائلي همچنان منجر شده است رئيس محترم قوه قضائيه در واپسين روزهاي رياست در برابر خواست نمايندگان هزاران وکيل و کارآموز دادگستري - که شمار قابل توجهي از آنها قضات سابق يا بازنشسته و مشاوران و مديران مجرب حقوقي سازمان هاي دولتي - هستند قرار گيرد، سوال برانگيز و قابل تامل است.
اينکه از اين نارضايتي و لطمه به استقلال و حيثيت «بزرگ ترين سازمان حرفه يي مجري حق دفاع» و «نماد ملي و ديرپاي پشتيباني از حق شهروندان و عدالت» سود مي برند، متاسفانه بر همگان آشکار نيست.
کافي است بدانيم اين آيين نامه با شتاب فراوان در تاريخ 27/3/1388 امضا و در تاريخ 7/4/1388 در روزنامه رسمي منتشر شده است. اين در حالي است که تا ماه آينده دوره دوم رياست آيت الله هاشمي شاهرودي بر قوه قضائيه پايان مي يابد.

منبع: عصرایران





دوشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۸

بازگشت دایی‌جان ‌ناپلئون!

یکم.
این‌که در دنیای معاصر، اولویت اول اکثریت قاطع کشورها در تعاملات و معادلاتشان با دول خارجی، حفظ منافع‌ملی و کسب امتیاز بیشتر به خصوص در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی ست امری است بدیهی. در این میان شاید تنها کشوری که در همه سالهای زیست سیاسی جدیدش، حداقل در ظاهر، مدعی ست که متدی متناقض با الگوی بالا ارائه‌ نموده و به آن نیز پایبند است ایران است. مداخله همه‌جانبه( سیاسی،اقتصادی، نظامی) در مناقشات پرهزینه فلسطین و اسرائیل، همچنین اتخاذ سیاستی مشابه مبنی بر حمایت گسترده از گروههای سیاسی نظامی شیعی همچون حزب الله در لبنان و پاره ای از تشکل‌های هم‌سوی ایدئولوِیک در عراق و افغانستان و…، حمایت‌های مالی و سیاسی‌‌ٍ غیرموجه و عموما زیان‌ده از دولت‌های غیردموکراتیک یا حکومت‌های فاقد برد بین‌المللی در امریکای‌جنوبی و افریقا و…همه وهمه از این دست سیاستگذاری هاست. سیاستی که برخلاف ادعای واضعینش، تحقیقا همان منش سودجویانه را تعقیب می‌کند اما به واسطه نگاه آرمانی و خیال‌پردازانه اش مبنی بر صدور انقلاب و فتح جهان! هیچ‌گاه تامین کننده منافع ملی و امنیت داخلی نبوده‌است.
دوم.
از انقلاب 57 تاکنون، اقدامات مداخله‌گرانه و سلطه‌جویانه کشورهای خارجی به خصوص امریکا و انگلیس در امورات داخلی ایران، همواره از سوی صاحبان قدرت و متولیان دولت، به عنوان اصلی‌ترین و موثرترین عامل نابسامانی‌ها، کاستی‌ها و حتی اعتراضات مردمی معرفی‌گردیده، که البته در این میان انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران، حوادث و پیامدهای خونین پس از اعلام نتایج آن نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌است. اما آنچه که در‌این سالها دغدغه اصلی صاحبان قدرت بوده ‌(با توجه به ارتقای سطح آگاهی‌ها و افزایش سطح شعور عمومی) توجیه توده‌مردم برای باور وسعت مداخلات قدرت‌های خارجی و تاثیرگذاری ایشان در مسائل داخلی کشوراست. با این پیش‌فرض، درغیاب رسانه‌های مستقل مکتوب و شنیداری و دیداری، همواره این وظیفه با توجه به فراگیریش، بر عهده رسانه‌ملی (رادیو و تلویزیون رسمی) گذاشته شده‌است.
سوم.
روز 1شنبه ‌(14/4/88) ساعت 12 ظهر، شبکه‌جهانی خبر، یکی از کانال‌های رسمی سیمای جمهوری اسلامی ایران، میزگرد تک نفره‌ای! را با شرکت عباس سلیمی نمین‌(مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران) یار دیرین حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان‌ واز حامیان جدی محمود احمدی‌نژاد، با موضوع نقش دولت انگلیس و تلویزیون‌ بی بی سی فارسی در اغتشاشات اخیر پس از انتخابات! برگزار و به صورت زنده پخش نمود. از رویدادهای جالب این میزگرد اما پاسخ‌ها و توجیهات عجیب و قابل تامل جناب کارشناس به سوالات مجری برنامه (‌مراد عنادی) بود:
- در ابتدا سلیمی نمین، به مرور تاریخچه مداخلات دولت بریتانیا و نقش تعیین‌کننده آن بر کندی سیر ترقی، پیشرفت واعتلای مردم ایران پرداخته به طور مشخص از کودتای 28مرداد و نقش سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس در اجرای پروژه آژاکس یاد کرد. وی خاطرنشان کرد که حتی رمز عملیات کودتای سال 1332 توسط صدای بریتانیا و رادیو بی بی سی صادر شده است. موارد مطروحه توسط وی البته با سوال مجری برنامه مواجه گردید که اگر نقش دولت انگلیس در کودتای 28مرداد آن‌قدر پررنگ بوده پس چرا این کودتا را در تاریخ، امریکایی خوانده‌اند و چرا انگلیس پس از آن در معادلات قدرت در ایران نقشی نداشته است؟ که آقای نمین پاسخ داد؛ این طبیعت نظام سرمایه‌داری ست و علت آن هم وابستگی اقتصادی انگلیس به ایالات متحده بود!!!
- عباس‌سلیمی‌نمین در فرازی دیگر از سخنانش افزود؛ دولت انگلیس با به قدرت رساندن فرد بی‌سواد، نالایق و فاسدی همچون رضاخان، سبب ساز انحراف تاریخی در قدرت شد و لطمات جبران ناپذیری به خصوص بر فرهنگ، آداب وسنن، موسیقی و...ایران وارد نمود! ایشان اصولا عنوان ننمود که این انحراف تاریخی چگونه و در کدام مسیر صورت پذیرفت. مگر این که ایشان حاکمان موخر سلسله قاجاریه ( محمدعلی‌شاه، فتحعلی شاه، مطفرالدین شاه، ناصرالدین شاه، احمدشاه) و هم هنجارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی آن دوره را مشروع و مقبول می‌دانند.
- وی با اشاره به این که این نوع سیاستها پس از انقلاب نیز در سطوح مختلف از طرف دولت انگلیس ادامه داشته به دفعات عنوان کرد که مردم ایران همواره در تاریخ از انگلیسی‌ها متنفر بوده‌اند وهستند! این جمله البته با توضیح مجری برنامه اصلاح شد که " تنفر مردم از دولت انگلیس بوده است نه از مردم آن کشور" که این اصلاحیه با تائید آقای کارشناس مواجه گردید اما در ادامه مصاحبه باز از سوی وی بیان شد!
- سلیمی‌نمین، در پاسخ به پرسش عنادی مبنی بر چگونگی دخالت دولت انگلیس و رسانه بی بی سی در ایجاد اغتشاش و آشوب پس از اعلام نتایج انتخابات، در چرخشی 180درجه‌ای عنوان داشت؛ نکته مهم این است که نباید نقش دولت انگلیس و میزان نفوذش را در کشور به خصوص در وقایع اخیر بزرگنمایی کرد. وی تلویحا تصریح کرد! که نقش انگلیس و رسانه بی بی سی آن‌قدر هم که مطرح می‌شود جدی و موثر نیست! این موضع‌ِ مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، با شگفت‌زدگی و پرسش متعاقب مجری مواجه شد که؛ در صحبت‌های شما تناقض وجود دارد. شما هم از مداخلات گسترده نام می‌برید و هم آن‌ها را چندان تاثیرگذار نمی دانید! سلیمی‌نمین در پاسخ عنادی عنوان کرد؛ تناقضی در کار نیست. هر چیزی را باید به اندازه وزنش سنجید!
- عباس‌سلیمی‌نمین در ادامه، ضمن ارایه تحلیل خود از علل وقوع اغتشاشات و آشوب‌ها پس از انتخابات، علاوه بر نقش بیگانه‌گان، به نقش تعدادی از بزرگان نظام و سران گروه‌ها اشاره کرد که به دلیل آلود‌ه‌گیشان به مفاسد اقتصادی از شفاف‌سازی در جریان مناظرات انتخاباتی نگران بوده به همین دلیل با ایجاد جو و پیش‌بینی اغتشاش و نا‌آرامی و احتمال تقلب و تخلف در شمارش آرا سعی در فرافکنی و فرار از محاسبه داشته‌اند! نکته قابل‌توجه این‌که این اظهارات جناب نمین نیز باز با عکس‌العمل مجری برنامه مواجه گردید که؛ اگر این‌گونه است که شما می‌‌فرمایید و کاندیداها از شفاف‌سازی اِبا دارند، پس چرا اصولا مناظرات انتخاباتی را پذیرفتند و در آن شرکت کردند؟! سلیمی‌نمین در پاسخ اما بالکل سوال مجری برنامه را مردود اعلام نموده و گفت؛ منظور بنده اصلا کاندیداها نبود! وی در مقابل اصرار عنادی مبنی بر توضیح بیشتر گفت؛ مردم خودشان می‌دانند منظور من از این افراد چه کسانی هستند!!!
( توضیح: در سطور فوق مضمون بیانات نقل شده است)
چهارم.
با مرور مجموعه اظهارات و توجیهات مسئولان، متولیان، و گروه‌ها ی قائل به مداخلات گسترده و موثر عناصر بیگانه در وقایع و رویدادهای اخیر، آن‌چه که باید مورد توجه قرار گیرد چندگانگی و تناقضات بسیاری ست که به روشنی در فهوای کلامشان بروز و ظهور یافته‌است. البته که توهم توطئه و فوبیای بیگانه متاسفانه مساله عمده ما در همه سال‌های قرن معاصر بوده‌است اما با دگردیسی و تغییر ماهیت این عادت مذموم تاریخی در این برش از زمان، از یک باور ذاتی و قطعی، به یک مولفه و گزینه ضروری و جبری برای برون رفت از بحران‌های سیاسی اجتماعی، جامعه ایرانی با پدیده‌ای مواجه گردیده است که به دلیل پیچیدگی و دیر‌فهمی‌ ماهوی‌اش، در شرایط فعلی درمان و علاج عاجلش نیز دور از ذهن می‌نماید. ناهنجاری شخصیتی دیر درمانی که حالا دیگر باید آن را نئو‌دایی‌جان ‌ناپلئونیسم نامید.

شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۸

حقیقت کجاست؟

اصلا بنا نبود در این جا به غیر از تجربیاتم درباره زندان و زندانبانی چیزی بنویسم یا که درباره مسایلی غیر از آن چه که تخصصم است و این بلاگ برایش خلق شده اظهار نظر کنم. اما وقایع و رخ دادهای معطوف به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، این روزها آن قدر تلخ و تکان دهنده است که نه باید و نه می شود در باره اش سکوت کرد.
- نحوه ی عجیب و غریب، منحصر به فرد و البته مرسوم ِاعلام حضور کاندیداها برای شرکت در مبارزات انتخاباتی، به نحوی که تا کمتر از یک ماه مانده به همه پرسی همه در خلا دردناکی غوطه ورند و هیچ کس نمی داند و انگار نباید هم بداند که باید از که حمایت کند و به چه کسی رای دهد، ایجاد فضای بسته اجتماعی و فارغ از دیالوگ و گفتمان صادقانه و روشنگرانه طی سنوات گذشته، تفتیش و کنکاش آزار دهنده در برون و درون آحاد جامعه، گزینش سلیقه ای و سختگیری یا تشکیک مفرط و بی اصل و قاعده نسبت به افراد در هنگام تایید صلاحیت ها برای استفاده از کمترین حقوق حقه و خواسته‌های اولیه انسانی و اجتماعی‌شان، در مقابل؛ چرخش ناگهانی ِ180‌درجه‌ای متولیان امر در این وادی‌ِ پُِرمخاطره(انتخابات) و عدول و عبورشان از مبانی و اصول اعتقادیِ‌ و عملی ادعایی‌شان با توجیه شفاف‌ سازی و آگاهی بخشی به افکار عمومی! به واسطه‌ی نمایش هرزه‌گی و بی‌اخلاقی، تبلیغ لمپنیسم و تشویش و تخریب اذهان عمومی بی هیچ عدله و مدرکی در رسانه‌ ملی، ترویج فرهنگ ولنگاری و هتاکی و بی قانونی از طریق مراجع رسمی و البته سکوت معنادار و ویران‌کننده‌ی مدعیان همه‌ی قانون نسبت به هنجارشکنی‌ها و پرده‌دری‌های صورت گرفته در صحنه ی مجادله ها و مناظره های انتخاباتی، تخریب و انهدام همه‌ی تاریخ سه دهه‌ی اخیر ایران بعد از انقلاب مردمی 57 و مقایسه و معاوضه‌ی ناجوانمردانه‌‌اش با فقط همین سه ساله‌ی کابوس گونه‌ی اخیر، بازی خطرناک با شخصیت و هویت دینی و ملی‌ِ تبار ایرانی و به هیچ انگاشتن و به سخره‌گرفتن جانبازی‌ها و دلاوری‌های سربازان رشید پارسی در عرصه دفاع از قاموس و ناموس این سرزمین آسمانی آریایی، مصادره‌ی مفاهیم مقدسی چون عدالت و صداقت و باز‌تعریف و تکثیر و جانمایی‌شان با عناصر سخیفی چون بی انصافی و دروغ، و از همه خوف‌انگیزتر و دهشتناک‌تر، خیال خیانت در امانت ملت، نشنیدن یا که نخواستن گوش دادن به فریاد حق خواهی‌ یک جماعت، توهین به شعور و فهم ملی، دست‌درازی و تعدی به حریم جمعی وخصوصی... همه و همه و بسیار ییشتر و دردناکتر از آن، حالا دیگر مع‌الاسف سبب ساز بازتولید تلخ ترین و تیره‌ترین روزهای تاریخ معاصر ایران زمین‌ شده است. روزهای تداعی‌گر گریز و جنگ نابرابر سنگ و چوب و آهن و گلوله با پوست و گوشت بدنهای زخمی و خسته و تکیده. روزهای دوباره‌ی سنگ و شیشه‌ و فریاد. روزهای ترس و حبس و زنجیر و زندان...
و اما زندان نه جایگاه مردان و زنان آزاده‌ی ایران زمین است و نه ایران بر‌می‌تابد که زندانی شود تاریک برای حبس آزادی. هر یک نفر که به ناحق زنجیر می شود و هر خونی که به ناحق‌ریخته می‌شود، همه‌ی بشریت است که انگار در بند می ماند و در بند می‌میرد. آری...هزینه‌ی در حبس نگاه داشتن حقیقت بسیار است. بسیار بیشتر از اجرای عدالت! و " منِ زندانبان‌" اعلام می‌کنم؛ تنها راه برگشت از تاریکی، تاباندن نور است بر سیاه‌چاله‌ی انتخاب. اجرای عدالت...کشف حقیقت...
" برگرفته از بلاگ یادداشت های یک زندانبان-www.ammiinn.blogfa.com "

جمعه، تیر ۱۲، ۱۳۸۸

از نتایج سحر...

آنهایی که خطابه‌ها ومناظره های جنجالی چهارکاندیدای شرکت کننده در رقابت‌های انتخاباتی دهمین‌دوره ریاست‌ جمهوری را دیده وشنیده‌اند، حتما به خاطر دارند که بخش اعظمی از انتقادات مطروحه نسبت به عملکرد دولت نهم، معطوف به سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های مالی و اقتصادی دولت علی‌الخصوص اقدام خام دستانه و غیرکارشناسانه‌ شخص رئیس‌ جمهور درحذف شورای‌ پول و اعتبار و به قول میر‌حسین‌موسوی" مبدل ساختن بانک‌ها به حیات خلوت دولت" بوده‌است. اما هجوم گستاخانه و غیراخلاقی رییس جمهور به نامزدهای منتقد، ایراد اتهاماتی همچون انحراف از مسیر امام و انقلاب، تاثیر‌پذیری از امریکا، بی اطلاعی از علم اقتصاد و بی‌تجربه‌گی در امر مدیریت، همچنین دفاع سرسختانه و نفوذ‌ناپذیر وی از تغییرات صورت گرفته در حوزه مدیریت منابع‌مالی، با این توجیه که هدف از اجرای این طرح، کوچک کردن دولت، صرفه‌جویی در وقت، و فراهم نمودن شرایط برای نظارت مستقیم وی بر تصمیمات و مصوبات پولی و مالی کشور بوده است در خور توجه می‌نمود.
با این حال، با گذشت فقط بیست‌روز از اعلام نتایج انتخابات، در شرایطی که هنوز حکم 4ساله ریاست مجدد محمود‌احمدی‌نژاد توسط رهبر تنفیذ نگردیده، گفتار و رفتار غیرمتمدنانه و غیرمسئولانه صاحبان قدرت از خاطر عموم پاک نشده و التهاب و خشم توده مردم ناشی از وقایع و حوادث روز‌های گذشته فروکش نکرده، اظهارات عجیب و غیرمنتظره نماینده دولت طی دو روز گذشته و ابلاغ آن از سوی رسانه‌های رسمی کشور مبنی بر احیای شورای پول و اعتبار، همچنین تشکیل جلسات تخصصی مربوطه با همان اعضا و با همان سبک و سیاقِ ماقبل سال85‌‌( سال به قدرت رسیدن دولت نهم) در ساختمان بانک مرکزی و نه در هیات دولت، شگفت‌انگیز و شوک‌آفرین بود. نکته اینجاست که این تصمیم در حال اتخاذ‌شده که تا لحظه‌ی نگارش این سطور، همچنان منتقدان سیاست‌های اقتصادی دولت از سوی رئیس جمهور و حامیانش از تریبون‌های رسمی به بی‌انصافی، نادانی،غرض‌ورزی، خودفروختگی، بی‌دینی، وطن‌فروشی، تغذیه از آخور بیگانه، محاربه، اغتشاش و...محکوم شده و برایشان حتی تقاضای اشد مجازات( بی‌رحمانه و قاطعانه) نیز شده طوری که درس عبرت برای سایرین گردد!
در این میان اما با شنیدن خبر آغاز به کار شورای پول و اعتبار و احتمال قانونمند شدن دوباره آن، نه خرسندی و امیدواری که بیشتر و بیشتر حیرت است که نصیب آدمی می شود. حیرت از این همه دورویی و نفاق و این همه گستاخی و بی‌پروایی در تحقیر و تمسخر فهم تاریخی یک قوم وبه بازی گرفتن شعور و غرور یک ملت. و فراتر از آن شگفتی، تاسف و تالم شدید از بابت مدعیان دین و دنیایی که بسط در تاریکی نشسته‌اند و سخت چشم بر روشنایی بسته‌اند.
و البته که این تازه از نتایج سحر است...

دم خروس!

این بدیهی‌است که مشاهدات عینی و تجربیات شخصی همواره در سوگیری‌های اجتماعی و مشارکت‌های عمومیِ افراد نقش اساسی داشته و تعیین کننده‌است. البته که غلط یا درست انگاشتن یا باورپذیری داده‌ها واطلاعاتی که بی‌رحمانه از سوی منابع خبر به سمت اهداف انسانی هجوم می آورند همواره رابطه‌ی مستقیمی داشته است با درجه ارزش یا میزان اعتمادی که مخاطب به خطیب داشته. اما به یقین مطمئن‌ترین مسیر و به قول معروف روشی که هرگز مو لای درزش نخواهد رفت همان مشاهده‌ی عینی‌است.
من(نگارنده) اصولا آدم متعصبی نیستم. برایم اصلا هم مهم نیست که فرد یا جریان مورد علاقه‌ام به واسطه‌ی تعاملات عادلانه اجتماعی یا مثلا زورآزمایی های موجه دموکراتیک، از توده مردم پاسخ نه بشنود یا که شان‌ش در منظر عامه نزول کند. آن‌چه که همواره دغدغه‌ام بوده و هست، فقط و تنها فقط لحاظ مولفه‌های حیاتی سلامت و عدالت در عرصه معادلات فردی و عمومی‌ست، جایی که به خصوص قراراست برای فردی یا گروهی یا جریانی ارزش‌گذاری
شود یا خبر یا که پدیده‌ای راستی‌آزمایی شود.
انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران اما رخدادی منحصر به فرد و استثنایی‌ست که نتایج حاصله از آن، اگر نگوییم همه که بسیاری از مردم را حیران و سرگردان در دوراهی صحت و سقم رها کرده است. اطلاعات ضد و نقیض، داده‌های ناهمگون و نامتجانس، تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های شدیدا متفاوت از رویدادی واحد آن‌قدر با قدرت و حِدت، مکرراز سوی ازناب و انصار طرفین دعوا به سمع و بصر آحاد جامعه پرتاب می‌شود که اصولا تمیز سره از ناسره را( با ارجاع به این اخبار)غیرممکن می‌نماید. در این میان اما آن‌چه که نجات‌دهنده و راه‌گشاست همان تجربه‌های شخصی‌ست که بی واسطه بر ذهن و قلب آدم می‌نشیند و وجدان نیم خفته‌اش را برای بیداری تکانی می‌دهد.
من(نگارنده) اتفاقا از آن دست آدم‌هایی‌ام که در این داستان از موهبت کسب تجربه‌ای این چنین بی بهره نبوده‌ام. تجربه‌ای که اگر بیانش نتواند تاثیری بر آرا کسان دیگر بگذارد اقلکن نفعش این است که خودم را از برهوت نافهمی و نادانی رهانیده‌است.
تجربه اول: من گیلانی‌ام و با توجه به شرایط خاص انتخابات این دوره ریاست جمهوری، بعد از سالها، با حضور در شهری که در آن زاده شده‌‌ام رای داده‌ام. اما آن چه در روز انتخابات در شهر کوچک مادری‌ام رویداد آن‌قدر شگفت‌آور و البته گویاست که نیازی به توجیه و توضیح ندارد. ساعت 04/21دقیقه شب فرمانداری محترم نتایج دقیق و نهایی صندوق‌های رای را از طریق خبرگزاری رسمی دولت اعلام کرده و حتی از برپایی جشن شادی و پایکوبی هواداران نامزد پیروز خبر می‌ دهد. این در حالی‌ست که بندگان‌خدا، بی خبر از دنیا، در کمال صداقت و بردباری، بنابر مجوز صادره از سوی ستاد انتخابات کشور حداقل تا ساعت 22شب در حال ریختن رای در صندوق‌ها بوده‌اند!
تجربه دوم: طبق اعلام رسمی شورای‌نگهبان مقرر شد برای رفع هرگونه شک وشبه و اثبات سلامت انتخابات طی روز دوشنبه ده درصد از کل آرا ماخوذه در کلیه حوزه‌ها، در حضور دوربین‌های تلویزیونی! و البته در غیاب نمایندگان نامزدهای معترض! دوباره‌شماری شود. گویی این امر صورت گرفت اما به استناد مشاهدات عینی و همان تجربه‌های شخصی که ذکرش رفت، در عین ناباوری و در حالی که هنوز صندوق‌های رای در حوزه‌‌ی انتخابی گیلان (زادگاهم) برای شمارش آرا گشوده نشده بود در میان بهت و حیرت ناظرین بی‌طرف،صحت کامل انتخابات از طریق رسانه‌های جمعی( صدا و سیما و...) برای تنویر افکار عمومی ابلاغ شد!
با توجه به موارد فوق بدیهی‌ست که برای من (نگارنده) بعد از تجربه‌هایی این‌چنین( فارغ از مشاهدات و دلایل و براهن دیگران) پذیرفتن عدم وقوع تخلف در انتخابات، باور پاکیزه‌گی و سلامت روند برگزاری و اعلام نتایج آرا، امری غیرممکن، ناشدنی و یک‌جور بی‌شخصیتی حاد جلوه می‌کند. حتی اگر عده‌ای بخواهند نتایج حاصله را وحی منزل جلوه دهند و برای اغناع اذهان و اثبات مدعاشان به قسم حضرت عباس(س) متوسل شوند. البته که مدعیان باید بپذیرند، این رسم زمانه‌است که "دم‌خروس را هیچ‌جورنمی‌شود پنهان کرد"...

دوستان ما کدامند؟!

با گذشت قریب به دو هفته از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و ابلاغ رسمی پیروزی بهت‌انگیز و شعبده‌گون محمود احمدی‌نژاد به جهانیان، هنوز خبر اول اکثر رسانه‌های دیداری و شنیداری در دنیا، تیتر نخست بیشتر مطبوعات و مجلات داخلی و خارجی، هم‌چنین نُقل اغلب محافل و مجالس عمومی و خصوصی داستان پُر آب‌ِ صحت و سقم انتخابات ایران و حوادث تلخ روی‌داده پس از آن است.
و اما در حالی که برابر عرف بین‌الملل، سران کشورها و احزاب سیاسی و...موظفند تا کمتر از یک‌هفته موضع خود را در قبال فرد پیروز انتخابات یا رئیس دولت رسمی اعلام نمایند، هنوز هیچ‌گونه نشانه‌ای از سوی جامعه جهانی در خصوص پذیرش نتیجه انتخابات و رئیس جمهور برآمده ازآن به چشم نمی آید. از میان حدود دویست کشور عضو سازمان ملل متحد تاکنون فقط از سوی سران چند کشور که البته خود و قدرتشان عموما حاصل فرایندهای غیر دوکراتیک وغیر مردم‌سالارانه است و شاید تعدادشان به کمی بیشتر از رقم انگشتان دو دست برسد پیام تبریک و شادباش وهمراهی رسیده است:
- روسای دولت‌های عربی( سوریه- قطر- بحرین‌-‌‌ عمان- ‌کویت‌): ‌اکثرا به شیوه قبیله‌ای و عشیره‌ای اداره می‌شوند وعموما دارای رهبری مادام‌العمراند.
- عراق: کشوری بی‌ثبات و تحت اشغال که به دلیل ناتوانایی دولت قانونی در برقراری امنیت، این وظیفه برعهده‌ی نیروهای چند ملیتی نهاده شده‌است.
- لبنان: یکی از مناطق حادثه‌خیز و ملتهب خاورمیانه که سالهاست درگیر مناقشات داخلی و بین‌المللی‌ست. درگیری‌های نظامی و ایدئولوژیک گروه‌های مذهبی تحت حمایت ایران در جنوب لبنان با احزاب داخلی و به خصوص با رژیم صهیونیستی در مرزها بازگشت آرامش را در این سرزمین تقریبا ناممکن ساخته است.
- یمن: در مقایسه با سایر کشورهای عربی منطقه از رشد سیاسی و اقتصادی مطلوبی برخوردار نیست. به گفته تحلیلگران سیاسی مداخلات عربستان در امور داخلی یمن سبب ساز درگیری‌ها و ناآرامی‌های شدید به خصوص در مناطق جنوبی شده است. این ناآرامی‌ها که در سال 1994 جنگ خونینی را نیز در پی داشت به بهانه استقلال جنوب یمن از شمال این کشور تاکنون ادامه دارد.
- الجزایر: بوتفلیقه رییس جمهوری کنونی این کشور،در آخرین انتخابات ریاست‌جمهوری 90 درصد ارا را به دست آورد! او برای سومین بار پیاپی رئیس جمهور شد و برای این کار قانون اساسی کشور را تغییر داد!
- لیبی : رئيس جمهور اين كشور معمر قذافی است كه از طريق كودتاي نظامي و بركناري رژيم سلطنتي بر سر كار آمده است‌.معمر قذافی، رهبر تاریخی انقلاب در این کشور است. او با رای مردم انتخاب نشده و به همین دلیل با رای مردم هم نمی‌توان او را از کار برکنار کرد.
- سودان: عمرالبشیر از سال 1993رییس جمهور مادام العمر این کشور است. جنگهای‌ داخلی‌،کشتار وسیع مردم، بی‌ثباتی‌ دیرین‌ نظام‌ سیاسی‌، شرایط‌ بد آب‌ و هوایی‌، ضعف‌ ارزش‌ کالاهای‌ تولیدی‌ در بازار جهانی‌ و سیاستهای‌ نادرست‌ اقتصادی‌ از عمده‌ دلایل‌ فقر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی‌ سودان‌ به‌ شمار می‌رود.
- آذربایجان: رئیس‌جمهور این کشور در حال حاضر الهام علی‌اف است. او فرزند حیدر‌علی‌اف رئیس‌جمهور پیشین آذربایجان است که بلافاصله پس از فوت او بر مسند ریاست تکیه زد. ریاست او هم مادام‌العمر است.
- ارمنستان : سرکيسيان رئیس‌دولت کنونی ارمنستان در پي تظاهرات خشونت بار مخالفان و مدعیان تخلف در انتخابات، پيروز و رسما رئیس‌جمهور شد. سرکيسيان نخست‌وزیر و از متحدان نزديک رابرت کوچاريان ، رئيس جمهوري سابق ارمنستان به شمار مي رود. در پي اعلام نتایج انتخابات خيابانهاي پايتخت ارمنستان به صحنه زد و خورد نيروهاي پليس و معترضان تبديل شد. کشمکش بر سر خودمختاری قره باغ، میان آذربایجان و ارمنستان، از بزرگترین چالش‌های سیاسی دو کشور است.
- ترکمنستان: حکومت ترکمنستان جمهوری ریاستی و تک‌حزبی است. رئیس جمهور ترکمنستان و شخص اول این کشور از هنگام استقلال تا سال ۲۰۰۶ به صورت مادام‌العمر صفر‌مراد‌نیازف بود. 1س از مرگ نیازف،رئیس جمهور کنونی کشور قربان‌علی بردی‌محمدف است. او در پی انتخاباتی که به گفته ناظران غیرسالم و مغایر اصول رایج دموکراتیک برگزار شد به قدرت رسید. بردي محمداف در انتخاباتی که از حضور 65/98‌درصدی واجدین شرایط خبر می داد با کسب اکثريت قاطع آراء( 89 درصد آرای ماخوذه) موفق به احراز پست رياست جمهوري گرديد. مخالفان دولت ترکمنستان، انتخابات فوق را اقتدار آميز و غير عادلانه خوانده‌ وهرگزاین انتخابات به رسميت نشناخته‌اند.
- قزاقستان: نورسلطان نظربايف، رئیس‌جمهور کنونی قزاقستان است که از سال 1991 با برگزاری انتخابات و کسب 81‌درصد آرا ، به عنوان رئيس جمهور بلامنازع اين کشور برگزیده شد. سازمان غيردولتي ديده بان حقوق بشر به دلیل آنچه که عدم احترام به حقوق بشر نامیده است قزاقستان را دارای شرایط لازم برای ریاست سازمان امنیت و همکار اروپا در سال دو‌هزار و دوازده نمی‌ داند. پرونده فساد مالی نظربایف و خانواده او از عمده چالش‌های دولت قزاقستان در سال‌های اخیر است.- تاجیکستان: رحمان اف در سال 1373در شبه كودتائي كه روسيه از آن حمايت كرد توانست ائتلاف حاكم اسلام گرايان و سكولارهاي غرب گرا را شكست داده و زمام امور را در شرايط بسيار بغرنجي بر عهده گيرد. از سال1385 اما شرايط به گونه اي فراهم شد كه بازهم آقاي رحمان اف آراي لازم را براي تداوم حكومت دوارده ساله خود، تا هفت سال ديگر يعني سال 1392 بدست آورد.
- بلاروس: درانتخابات سال 2006که با بی‌نظمی‌های زیادی برگزار شد، ‌لوکاشنکو، رئیس جمهور فعلی بلاروس، با به دست آوردن ٪۸۰ آراء، پيروز بلامنازع انتخابات شد. اما اين انتخاب از نظر سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) ناعادلانه بود. شورای (مجمع) اروپا از سال ۱۹۹۷ به دليل تخلفات غير دموکراتيک در انتخابات در همه پرسی قانون‌اساسی و مجلس، از طريق برگذاری انتخابات ثانويه از عضويت در اين اتحاديه محروم نمود. بر طبق مفاد کميسيون و نيز مجمع اروپا، قانون اساسی بلاروس " نامشروع بوده و حداقل استانداردهاي دموکراتيک را در برندارد.طی دوره زمامداری دستگاه جاری حکومت در بلاروس، موارد متعددی از تعقيب قانونی و آزار و اذيت وجود داشته است، از جمله غيبت اجباری، ناپديد شدن يا مرگ رهبران سرشناس مخالف و روزنامه نگاران مستقل. از خود لوکاشنکو نقل قول شده است که گفته بود وی سبک حکومت خودکامه را برای کنترل و نظارت بر کشور به کارمی‌گيرد. وزیر خارجه اسبق امریکا، رایس، خطاب به کميته سنای آمريکا در روابط خارجی، بلاروس را در ميان شش کشوری معرفی نمود که به عنوان بخشی از فهرست " بازماندگان (دوران) ستمگری " آمريکا قرار دارند. بلاروس به عنوان يک اتحاد شوروی در مقياس کوچک در بهترين دوره‌ها توصيف شده است و البته تنها کشور اروپایی است که به دلیل سیاست‌های اقدارگرایانه در انزواست.
- اندونزی : شاید قابل توجیه ترین کشوری‌است که پیام تبریک فرستاده است. يودهويونو رئیس دولت اندونزی‌ست. وی در سال‌های ریاست، احتمالا تحت تاثیر شیوه‌مدیریت و حکومت در ایران، با سفرهاي دوره‌اي( استانی) به ‪ ۳۰۰منطقه در کشور تلاش می‌کند آرای مردم آن مناطق را در انتخابات آتی به سمت خود سوق دهد.
- کامبوج: کشوری‌ست فقیر که نوع حكومت در آن مشروطه سلطنتي ميباشد.در اين ساختار پادشاه شخص اول و رئيس تشريفاتي كشور، مشروع ، مورد احترام عامه، سمبل و شاخص وحدت ملي كشور بشمار مي آيد. در دوران حکومت خمرهای سرخ به رهبری پول‌یوت حدود دو میلیون از جمعیت هفت میلیون نفری کامبوج کشته شدند.
- کوبا :کشوری نظامی، کمونیستی و دارای رهبری مطلقه و مادام‌العمراست. انتخابات در کوبا فاقد معنا است و با توجه به وخامت احوال جسمانی کاسترو، در حال حاضربرادرش رائول رهبری کوبا را بر عهده دارد. فقدان آزادی‌بیان، نقض‌حقوق‌بشر، فرارمغزها و...از چالش‌های حکومت اقتدارگرای کوبا است. در کوبا تاکنون استفاده از تلفن همراه فقط برای خارجیان و مقامات دولتی آزاد بوده و این کشور پائین‌ترین نرخ استفاده از تلفن همراه را در میان کشورهای آمریکای لاتین داشت.از هنگامی که رائول کاسترو،برادر فیدل کاسترو، سمت ریاست جمهوری کوبا را عهده دار شده، لغو محدودیت استفاده از تلفن همراه تازه‌ترین مورد از اقداماتی است که برای دسترسی عموم به کالاهای مصرفی، در کوبا صورت گرفته است.
- سنگال: یکی از کشورهای فقیر افریقاست. نرخ بیکاری در این کشور به ۴۰ درصد می‌رسد.
- ونزویلا: هوگو چاوز رئیس‌جمهور فعلی ونزوئلا است. وی که در‌پی چند کودتا به قدرت رسیده‌ است، سرانجام توانست در همه‌پرسی اصلاحات قانون‌اساسی این کشور به پیروزی چشمگیری دست یابد که این امر به وی اجازه می دهد در سال 2012 برای سومین بار در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. این قانون به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد به صورت مادام‌‌العمر و به دفعات نامحدود در انتخابات ریات جمهوری شرکت نماید.
- چین: با جمعیتی قریب به 5/1 میلیارد‌ نفر، پیش قراول و سردمداراندیشه‌های کمونیستی است. دولت چین پس از سرکوب شدید اعتراضات مردمی در دهه هفتاد که کشتار میدان تیان‌آن‌من شاخصه‌ آن است تغییراتی در سیاست‌های کلان خود ایجاد کرده‌است. اعطای پاره‌ای آزادی‌های اجتماعی و گشایش فضای فعالیت‌های اقتصادی و تنش زدایی،از اهم این سیاست‌ها است. با این وجود نظام تک حزبی و اقتدارگرا، تعهد و التزام به منویات رهبر و پیشوا، عدم حضور احزاب و گروه‌های سیاسی مستقل همچنین نقض حقوق‌بشر از جمله چالش‌های چین با جامعه بین‌الملل‌است. گمان می‌رود با توجه به مشابهت‌های موجود میان ایران امروز و جمهوری‌خلق چین، مدل چینی، الگوی مورد علاقه‌‌ی سیاست‌مداران ایرانی‌است.
- سریلانکا: تا اردیبهشت ماه 1388، دولت سریلانکا درگیر جنگهای خونبار داخلی با ستیزه‌جویان موسوم به ببرهای تامیل بوده‌است. يك بررسي صورت گرفته توسط روزنامه تايمز لندن فاش كرده كه بيش از 20 هزار غير نظامي تاميلي در مراحل آخر جنگ داخلي سريلانكا و اغلب در نتيجه‌ي آتش توپ‌خانه‌ي دولت كشته شده‌اند.ارتش سريلانكا با دور نگه داشتن رسانه‌هاي جهان و سازمان‌هاي كمك رساني، بمباران شديدي را آ‌غاز كرد كه در پايان آوريل شروع شد و سه هفته نيز ادامه داشت. اين تهاجم به جنگ داخلي 26 ساله‌ي سريلانكا با ببرهاي تاميل پايان دادن اما غير نظاميان بي‌گناه هزينه‌ي آ‌ن را دادند.
- اکوادور: در این کشور از میان سه رئیس‌جمهور آخر منتخب مردم، هیچ کدام تا آخر دورهِ ریاست جمهوری خود بر سر کار نماندند!
- روسیه: مدودف در حال حاضر رئیس‌جمهور روسیه است. وی با پایان یافتن دوره قانونی ریاست پوتین، با حمایت همه‌جانبه‌ وی به قدرت رسید. تحلیلگران سیاسی جابه‌جایی قدرت در روسیه را نمایشی دانسته و هم‌چنان از پوتین به عنوان مرد‌ اول قدرت و سیاست در روسیه نام می‌برند. در دوران ریاست‌جمهوری پوتین، روسیه پس از دوره‌ای فترت و حضور ضعیف در مجامع جهانی، تلاش کرده است که جایگاه بلند ‌خود را به عنوان قطب مقابل جهان غرب باز‌پس بگیرد. عدم تمکین به معاهدات بین‌المللی به خصوص قوانین مورد توافق در اتحادیه اروپا، تعارض و جبهه‌گیری نسبت به سیاست‌های امریکا به خصوص در مورد مناقشات خاورمیانه و به ویژه مسایل مرتبط با ایران، از قبیل پرونده هسته‌ای، صدور قطعنامه‌ها و به ویژه این اواخر موضع‌گیری متفاوت درقبال انتخابات پرمساله ریاست‌جمهوری‌ایران و بیشتر، همه و همه نمایانگر تمایل شدید دولت روسیه به معرفی خود به عنوان یک غول سیاسی از نو انگیخته شده است. البته در این میان نمی‌توان از منافع مادی و سیاسی مستتر در پشت‌پرده‌ی حمایت صریح روسیه از رئیس‌جمهور پیروز اما مغضوب مردم ایران درگذشت. حد این منافع تا بدان‌جاست که عده‌ای از تحلیلگران، انتخابات غیرعادلانه و ناسالم دهمین دوره ریاست‌جمهوری‌ایران و به تبع آن پیروزی شگفت‌آور محمود احمدی‌نژاد را محصول مصلحت‌انیشی و منفعت‌طلبی این همسایه شمالی می‌دانند.
- پایان‌بندی: هر جان‌آگاه و هر اندیشه حقیقت خواهی تنها با نگاهی گذرا به سطور فوق، همچنین مطالعه نهاد قدرت و بافت سیاسی کشورها و دولتهایی که برخلاف اجماع جامعه جهانی با ارسال پیام تبریک، دولت برآمده از انتخابات نامشروع و نامتعارف دهمین دوره ریاست جمهوری را به رسمیت شناخته‌اند، می‌تواند به جایگاه و منزلت کنونی ایران هم چنین برد سیاسی اش در عرصه‌ بین‌الملل پی ببرد.

خروس می خواند...

قوقولی قو! خروس می خواند

از درون نهفت خلوت ده،
از نشیب رهی که چون رگ خشک،
در تن مردگان دواند خون،
می تند بر جدار سرد سحر
می تراود به هر سوی هامون.
با نوایش از او، ره آمده پُر،
مژده می آورد به گوش آزاد
می نماید رهش به آبادان
کاروان را در این خراب آباد.
نرم می آید
گرم می خواند
بال می کوبد
پر می افشاند.
گوش بر زنگ کاروان صداش
دل بر آوای نغز او بسته است.

قوقولی قو! بر این ره تاریک
کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟
گرم شد از دم نواگر او
سردی آور شب زمستانی
کرد افشای رازهای مگو
روشن آرای صبح نورانی.
با تن خاک بوسه می شکند
صبح نازنده صبح دیر سفر
تا وی این نغمه از جگر بگشود
وز ره سوز جان کشید به در.

قوقولی قو! خروس می خواند...

" نیما یوشیج
"

بالاترین

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin