
اگر بگذریم ازاین که در سه دهه اخیر تاریخ معاصر ایران همواره تکذیبههای کتبی و شفاهی مقامات رسمی، به تائیدیههای عملی انجامیده است! اعلام اقامه نماز جمعه این هفته تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، گمانهزنیهای بسیاری را نیز در میان تحلیلگران سیاسی در خصوص محتوا و متن خطبههای نماز جمعه و به طور کلی مواضع اتخاذی خطیب جمعه نسبت به حوادث و رویدادهای حین و پس از انتخابات در بر داشته است. با توجه به تنشها و پیچیدگیهای موجود در روابط فیمابین ِافراد و گروههای سیاسی همچنین کدورت و مهگرفتگی فضای اجتماعی این روزهای ایران، شاید پیشبینی آنچه که در نماز جمعه پیشرو از زبان امامت جمعه جاری خواهد شد کمی غیرمنطقی و خامدستانه به نظر آید اما چیدمان گزینههای احتمالی در کنار یکدیگر و سنجش آنها با محک تاریخ، احتمالا خواهد توانست دورنمای روشنتری از وقایع و تحولات آتی کشوربه مخاطبان ارایه دهد:
با توجه به تضاد عریان و آشکار و اختلاف شدید و گسترده مواضع و دیدگاههای اکبرهاشمی رفسنجانی و طیف محموداحمدینژاد از گذشته تا کنون، افشاگریها و اتهامات سنگین رئیسجمهورِ جبرا رسمی در قبل و حین انتخابات آن هم در انظار عمومی نسبت به شخص هاشمی و خاندان وی، همچنین بازداشت اعضای خانواده رییس مجلس خبرگانرهبری در جریان ناآرامیهای اخیر، هر دو شخصیت را در مسیری به ظاهر برگشتناپذیرقرار دادهاست. طبیعتا دراین شرایط اولین گزینه قابل طرح، دفاع جدی و جانانه هاشمی از جایگاه و منزلت اجتماعی و مذهبی خود همچنین بازسازی هویت، شخصیت و حرمت حالا دیگر هتک شده و زخم خورده خویش است. در این میان اما نکته قابل تامل آن است که با توجه به اعلام حمایت رسمی و قاطع رهبری از احمدینژاد و تایید روند انتخابات منتهی به انتصاب مجدد وی، هرگونه موضعگیری تهاجمی و خصمانه از سوی هاشمی، علی رغم رفع اتهام ضمنی رهبری از او در خصوص اتهام فساد اقتصادی، حتی در جهت فقط بازسازی پرستیژ سیاسی مذهبی اش، با توجیه مقابله و معارضه با منویات آیتالله خامنهای، یقینا تبعات سنگینی برای وی و گروههای حامی به همراه خواهد داشت.
اما اگر سخنان کوتاه هاشمیرفسنجانی در مراسم بزرگداشت شهدای هفتم تیر را که البته تنها بیانات رسمی وی تاکنون در قبال حوادث پیرامون انتخابات دهم بوده است، پیشفرض گمانهزنی خود در خصوص مواضع اتخاذی وی درخطبههای نمازجمعه 26تیر قرار دهیم، یقینا دورنمای دیگری از بافت قدرت وهم آینده سیاسی جمهوریاسلامی پیش رویمان گشوده خواهد شد.
شاید کلیدی ترین سخنان هاشمی آنجایی بود که وی با توجه به رخدادهای پس از انتخابات، آن را فتنهای پیچیده از سوی عوامل مرموزی دانست كه ایجاد نفاق و جدایی میان مردم و نظام و سلب اعتماد و اطمینان آحاد مردم از نظام اسلامی را هدف گرفته است، که البته این فراز از سخنان او بسیار همسو و یکپارچه با آرای مقام رهبری، همچنین سیاستهای رسمی و فرافکنانه دولت و نهادهای همسو جلوه کرده است! رئیس مجمعتشخیصمصلحتنظام البته با استفاده تاریخی از واقعه هفتم تیر و شبیهسازی شرایط زمانی و مكانی وقوع آن در تیر سال 60 و وقایع امروز از " تركیب منافقین و التقاط چپ، لیبرال و جریان بنیصدر" به عنوان عاملین حذف شخصیتهای بسیجكننده مردم در جهت به شکست کشانیدن انقلاب نام برده، تلاش ایشان برای ترور شخصیت افراد برجسته نظام در کنار حذف فیزیکی آن ها را از روشهای جریان مربوطه بازشمرده و ضمن مقایسه ضمنی موقعیت کنونی خود با شرایط آن روزهای دکتربهشتی، تلویحا مظلومیت را فصل مشترک میان خود و آیتالله بهشتی قرار داده و خود را مبرا از اتهامات وارده از سوی مخالفین معرفی نموده است. وی همچنین تدبیر مقام رهبری را در تمدید مهلت شورای نگهبان برای بررسی بیشتر مسائل و ادای توضیحات قانعكننده و ابهامزدایی از انتخابات بسیار ارزشمند ذكر نموده و این اقدام با ارزش را برای جلب اعتماد و اطمینان مردم به روند انتخابات بسیار موثر دانسته است.
حال با نگاهی تحلیلی به مواضع و بیانات هاشمی رفسنجانی در سالگرد هفتم تیر و هم سکوت غیرمتعارف وی در قبال روند برگزاری و ساماندهی انتخابات و در ادامه سرکوب خشونتآمیز و خونبار معترضان، همچنین با بازخوانی سابقه تاریخی سیاستها و مواضع در ظاهر عموما خنثای اتخاذ شده از سوی وی در برابر بحرانها و وقایعی از این دست ( همچون قتلهای زنجیرهای، کوی دانشگاه، برخورد با فعالان سیاسی، بازداشت روزنامه ها، پرونده جنجالبرانگیز شهرداریها و...) میتوان از منظری دیگر اینگونه گمانه زد که در خطبههای این هفته نمازجمعهتهران، دغدغه و مشغله اصلی هاشمی نه دفاع از حقوق حقه معترضان به نتایج انتخابات، نه مطالبه رازگشایی و کشف حقیقت انتخابات از مسئولان و متولیان، و نه همراهی و هم قدمی با اصلاحطلبان، که بازگشت دوباره به خلقیات و سکنات محافظهکارانه برای بازتولید فقط و تنها فقط شخصیت سیاسی رو به افول و بازتوانی شان اجتماعی بی رمقش در میان قوای حاکمه و حتی حامیان سنتی اش باشد، که این امر به یقین مستلزم تایید نتیجه انتخابات از سوی وی با توجیه حفظ اساس نظام اسلامی و وحدت ملی، ممانعت از سودجویی دشمنان بیگانه، تبعیت از قانون و اطاعت از فرامین ولایت مطلقه فقیه است، حفظ و بقای شاکله نظامی که خود ساختمانش را بنا کرده و دفاع از ساحت ولایتی که خود در برافراشتن بیرقش همتی اساسی کرده است.
تحلیلها و گمانهزنیها مبین آن است که اکبرهاشمیرفسنجانی گزینه دیگری نیز پیشرو دارد. در میانه ایستادن و ایفای نقش حَکم و داوری میان گروههای درگیر منازعات انتخاباتی، روش و اسلوب دیگریست که البته او قواعدش را نیز بسیار خوب می داند. اما به یقین در این پاره از زمان که فضای جامعه به شدت دوقطبیست، برای سیاستمدار کهنهکاری همچون او، بدترین و ویران کنندهترین تصمیم همین می تواند باشد. تصمیمی که میتواند او را رسما به جرگه مردان تمام شده انقلاب پیوند زند و به یکباره از قدرتی بلامنازع در عرصه معادلات سیاسی اجتماعی ایران به خطوطی چند در صفحات پایانی کتابچه تاریخ معاصر فروکاهد!
درهر حال با مرور هر سه گزینه احتمالی، آنچه به وضوح مشهود است شرایط سخت، بغرنج و تعیین کنندهای است که هاشمی هماکنون در آن به سرمی برد. بازی خطیر و پرهیجانی که شخصیت سیاسی، تاریخی، مذهبی اوعجیب با آن گره خورده است. اما آنچه که در این میان بسیار حساس و پراهمیت می نماید تلاش به شدت نگرانکننده و فزاینده ایست برای برقراری پیوندی مخاطره آمیز و مرگبار میان جبهه اصلاحطلبی و به طور مشخص رهبران کنونی آن موسوی، کروبی، و خاتمی با سرنوشت ابرمرد رو به افول پهنه سیاست ایران. پیوندی که نتایج تلخ و جبران ناپذیرش را شاید ناظران امیدوار به تغییر، در یک اشتباه تاریخی، با حضور رهبران جبهه اصلاحطلبی در نمازجمعه 26تیر به امامت آیتالله هاشمی رفسنجانی نگران به تماشا بنشینند!
۱ نظر:
و چقدر غیرقابل پیش بینی است رفتار آدم ها به خصوص وقتی پای منافع شخصی در میان است
ارسال یک نظر